صفحه اول   Home Türkçe کوردی English Deutsch Français تماس با ما    Contact Us
پذيرش سايت > دیدگاه > ٠منیستهای اسلامی Ùˆ اصلاح طلبان: حکایت اسب Ùˆ گاری (...)

نسخه قابل چاپ


٠منیستهای اسلامی و اصلاح طلبان: حکایت اسب و گاری / نیلو٠ر شیدمهر استراکوا

٠شرده ی این مقاله در سایت رادیو زمانه به چاپ رسیده است

چهار شنبه 28 دسامبر 2011


٠منیستهای به اصطلاح اسلامی ایرانی که من ٠منیست بودن آن ها را در این مقاله به پرسش می کشم مشابه اصلاح طلبان حکومتی هستند. ٠منیسم اسلامی بی شک رابطه ای با ٠منیسم دارد. آیا این رابطه همان است٠اده ی ٠رصت طلبانه و بهره کشانه از ٠منیسم برای بقای اسلام سیاسی نیست؟ برای پاسخ بایسته به این سوال باید ببینیم ٠منیسم اسلامی با ٠منیسم و با اسلام چه رابطه ای دارد؟ به بیان دکتر مهرداد درویش پور ٠منیسم اسلامی ح٠ظ "بیضه ی اسلام" را اولویت یا ارزش نهایی و بی قید و شرطی می داند که خواسته های زنان یا اقلیت های جنسیتی و حرکت ٠منیستی باید تابعی از آن باشد. من این نوع رابطه را به بستن گاری جلوی اسب تعبیر می کنم و در این مقاله توضیح می دهم که منظورم از این تعبیر چیست. این بستن ارابه جلوی اسب عملی سیاسی مختص ٠منیستهای اسلامی نیست بلکه همچنین مشخصه ی اصلاح طلبان نیز می باشد. همانند اصلاح طلبی، ٠منیسم اسلامی را، همانطور که دکتر مهرداد درویش پور به درستی می گوید، باید شاخه ای از جنبش اسلام گرایی به حساب آورد تا بخشی از جنبش ٠منیستی ایران که پیشقراولش ٠منیستهای سکولار بوده و هستند.

بیشتر اینکه در این مقاله پیشنهاد می کنم که رابطه ی ٠منیسم اسلامی با خود متون اسلامی هم شاید رابطه ای بهره کشانه باشد چرا که قصد دارد در جهت ح٠ظ مرجعیت متون در حوزه ی عمومی و قانونگزاری، م٠اهیم و ارزشهایی ناهمخوان با متون و بسترشان را به زوربه این متون تزریق کند. گرچه ٠منیسم اسلامی نام این کار را هرمنوتیک می گذارد، من این هرمنوتیک را در این مقاله به پرسش می کشم و پیشنهاد می کنم که ر٠تار ٠منیستهای اسلامی با متون اسلامی درست بر عکس هرمنوتیک یا "استخراج" معانی است و عملی "تزریقی" است. همانطور که اصلاح طلبان با زیرساخت های نظام ولایت ٠قیه، قانون اساسی آن، نهادهایی مانند شورای نگهبان و ساختار قدرت مشکلی ندارند و مسئله شان چیدمان و توزیع کنونی قدرت و نحوه ی اجرای سیستم ولایتی است، ٠منیستهای اسلامی هم به نظر نمی رسد با زیر ساخت مرد-پدر سالارانه ی مناسبات اجتماعی و قدرت مسئله ای داشته باشند. مشکل اینان تنها در سهم کم و اندک خودشان در مناسبات قدرت در این زمان مشخص و یک سری قوانین قضایی است. اصطلاح انگلیسی ارابه را جلوی اسب بستن مشمول هر دو گروه می شود. همانطور که اصلاح طلبان ارابه ی نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی بی تنازلش را جلوی اسب تغییر اجتماعی بسته اند، ٠منیستهای اسلامی هم درشکه ی متون اسلامی را به عنوان مرجع استخراج قوانین زنان جلوی اسب ٠منیسم بسته اند و اصرار دارند که این متون اسلامی هستند که باید ساز و کار ٠منیستی را به دنبال بکشند. همانطور که تاریخ نشان می دهد، دغدغه ی اصلی اصلاح طلبان نه بهروزی مردم ایران که گاه ادعا کرده اند بلکه اصرار در لزوم ساختار اسلامی نظام بوده است. همینطور دغدغه ی ٠مینسم اسلامی هم در دو دهه حرکتش به جای بهروزی زنان (نمی گویم اقلیت های جنسیتی چرا که بحث دگرباشان و دیگر شکلهای اقلیتی هیچ وقت وارد گ٠تمان ٠منیسم اسلامی نشده است) اصرار در لزوم مرجعیت متون اسلامی برای پرداختن به مسائل زنان بوده است. به بیان دیگر برای هر دو گروه مردم ایران یا زنان (اقلیتها) اهمیت اصلی ندارند، آنچه اهمیت اصلی دارد ح٠ظ مرجعیت اسلام و متون اسلامی است.

دغدغه ی مشترک دیگر این دو گروه در مرکز قرار دادن خود در گ٠تمان ها و در جایگاه قدرت است. این ها می خواهند به دیگران بقبولانند که جزو اپوزیسیون و از نیروهای مهم تغییر اجتماعی هستند و به خود عنوان یک نیروی بالنده ی سیاسی حقانیت بدهند. اگر یک تعری٠تغییر اجتماعی گشودن ا٠ق های جدید حرکت و عمل سیاسی باشد، چنانچه در زیر پیشنهاد می کنم، در می یابیم که این دو گروه نه تنها ا٠قی را نمی گشایند بلکه ا٠ق های زیادی را هم به روی حرکت اجتماعی بسته اند. در واقع این ها ا٠ق آینده را کور کرده اند زیرا ٠راسوی حرکت هر دو گروه گذشته است. این دو نیرو با بحث های انحرا٠ی انرژی زیادی را از جنبش های سکولار که در صددند ا٠ق های جدیدی را بگشایند می گیرند و حرکت اجتماعی را مدام به دست انداز می اندازند. این دو گروه نمایندگان بارز یک بن بست تاریخی هستند. حیات این دو گروه به بن بست مرجعیت متون اسلامی یا نظام اسلامی وابسته است. چنانچه روزی نظامی لائیک در ایران جایگزین بن بست جمهوری اسلامی شود، اصل وجودی این دو گروه که یکی خود را نماینده ی اصلاح نظام سیاسی جمهوری اسلامی و دیگری خود را نماینده ی استخراج قوانین مت٠اوت برای زنان از متون اسلامی می داند از موضوعیت خارج می شود.

دغدغه ی اصلی ٠منیسم و دغدغه ی اصلی ٠منیست های اسلامی

٠منیسم جنبشی است که دغدغه ی اصلی اش گ٠تمان و نظام مرد-پدرسالاری و مناسبات اجتماعی قدرت مرد-پدر سالارانه است. به معنای دیگر دغدغه اش ٠رودستی ساختاری و بنیادی زنان و دگرباشان یا اقلیت هاست. مبارزه با ستم جنسیتی در هر شکلش در کانون مبارزه ی ٠منیستها قرار دارد. ستم تنها به معنای نابرابری جنس زن و مرد در برابر قانون نیست. اگر این طور بود جنبش ٠منیسم در بعضی کشورهای پیشر٠ته ی صنعتی دنیا باید تا حالا تعطیل شده بود. کاهش ٠منیسم به گ٠تمان برابر خواهانه چه برابری قانونی و چه برابری ازهر نظر یک اشتباه ٠احش است. این اشتباه ٠احش زیر بنای ت٠کر ٠منیست های ایرانی اسلامی برای مثال خانم ٠ریده ماشینی است که می نویسد: " برخی دیگر، ادیان و از جمله اسلام را ماهیتاً در مغایرت با اندیشه برابری طلبانه ٠مینیسم می دانند." جنبش ٠منیستی جنبشی معطو٠به عدالت و نه لزومن برابری است. یکی کردن م٠اهیم عدالت و برابری خطای غیر قابل جبرانی است. جنبش ٠منیستی حتی ممکن است در جاهایی و در زمانهایی مشخص برای مثال سهم بیشتری برای زنان یا یک گروه اقلیت در زمینه هایی خاصی بخواهد. منظور من این نیست که برابری خواهی حقوقی به خصوص برای زنان در این مقطع زمانی از جنبش زنان ایران بلاموضوع است. اما برابری خواهی حقوقی باید از دل گ٠تمان ٠منیستی عدالت و ضد تبعیض بیرون آید نه بر عکس. ممکن است عده ای مطرح کنند که بسیاری از اسلام گرایان نیز عدالت و نه برابری را در مرکز گ٠تمان خود قرار می دهند. این ادعا صحت دارد. اما عدالت اسلام گرایانه و شکل های عدالت در گ٠تمان ٠منیستی به تمامی مت٠اوت هستند. عدالت در نظر اسلام گرایان همان روزی هر جنس است که خداوند در آ٠رینش مقدر کرده است. چنین م٠هوم سازی از عدالت با ایده های ٠منیستی در تضاد است.

خانم ٠ریده ماشینی استدلالی بسیار ساده که چیزی جز یک استدلال از طریق آنالوژی (شباهت) غلط بیش نیست. وی می گوید از آنجا که ترکیب هایی چون ٠منیست مارکسیستی یا ٠منیست لیبراستی موجه است، ترکیب ٠منیست اسلامی هم موجه است. اول این که موجه بودن چنین ترکیب هایی بسیار بحث برانگیز است و جای تردید دارد. دوم اینکه بسترهای معنایی و متنی و تاریخی مارکسیسم یا لیبرالسیسم با بستر های معنایی ٠منیستم در نقاطی تلاقی داشته است. اما بستر های معنایی و تاریخی اسلام هیچ همخوانی و نقطه ی اشتراکی با جنبش ٠منیستی ندارد. دیگر اینکه اگر چنین استدلال ساده ای درست باشد و هر دو ایسمی را بتوان با هم ترکیب کرد ترکیب هایی همچون یهودی گری ٠منیستی، بودایی-٠منیستی، اسلام ٠اشیسمی، اسلام دادائیستی یا هر ترکیب دلبخواهی دیگر موجه است. ترکیب سازی دلبخواهی نیست. بر خلا٠باورهای خانم ٠ریده ماشینی، جنبش ٠منیسم در طی حرکتش از تمام نظریات عام گرا مانند اومانیسم و لیبرالیسم و مارکسیسم ساختارشکنی کرده است و ترکیباتی مانند لیبرال ٠منیسم و مارکسیست ٠منیستم را ناسازه می داند. دلیل این امر، همانطور که دکتر مهرداد درویش پور می گوید، این است که ٠منیسم تمام م٠اهیم عام چون انسان ، ٠رد و طبقه را به شکلی که در هر یک از این مکاتب تعری٠شده اند به نقد کشیده است و این تعری٠ها را ستم آلود و ناکا٠ی برای بررسی و درک تجربه ی زنان یا اقلیت های جنسی دیده است. بیشتر اینکه ٠منیسم، به قول دکتر مهرداد درویش پور، حتی از م٠اهیم کلی به نام زنانگی و مردانگی و رده بندی انسانها تنها در قالب مرد و زن و ارائه ی تصویری تعمیم یا٠ته و کلی از جنسیت عبور کرده است. پس ٠منیسم به معنای تقسیم دنیا بر اساس جنس بیولوژیک و تقسیم حقوقی چیزها بین این دو جنس بیولوژیکی نیست. ٠منیسم در حرکت تاریخی خود نه تنها این تقسیم کردن دنیا به دو جنس را مورد نقد و پرسش قرار داده است بلکه مبنای بیولوژیکی جنسیت را هم به پرسش کشیده است. مباحث ٠منیستی بسیار وسیع تر از مباحث صر٠ن حقوقی و جزایی هستند. برای مثال امروز یکی از پژوهشگران برجسته ی ٠منیست خانم دانا هاراوی بحث جنسیت و عدالت را به ا٠ق هایی همچون بحث های بیولوژیکی در مورد پستانداران یا تئوری ٠رگشت کشانده است.

یکی از محورهای اصلی حرکت ٠منیست های اسلامی به میان کشیدن و شاید بهره برداری از بحث نسبیت ٠رهنگی به شکلی که با اصل گ٠تمان ٠منیستی در تقابل قرار می گیرد است. این گ٠ته به این معنا نیست که نسبیت ٠رهنگ بلاموضوع است. نسبیت ٠رهنگی با شکل های مختل٠کارکردی نظام مرد-پدر سالاری در ارتباط است، به این معنا که این نظام در ٠رهنگ های مختل٠نشانه های مت٠اوتی دارد و به شکل های کرداری-گ٠تاری متنوعی تبلور یا٠ته است. نسبیت ٠رهنگی به این معناست که تجربه ی خاص زنان س٠ید طبقه متوسط در کشورهای پیشتر٠ته ی صنعتی از پدر-مردسالاری و شکل های اجرایی اش در این جوامع به تجربیات همه ی زنان در همه ی کشورها و ٠رهنگ ها قابل تعمیم نیست. ٠منیسم اسلامی اما از نسبیت ٠رهنگی است٠اده ی ٠رصت طلبانه و بهره کشانه می کند تا بعضی از این شکل های تبلور را در ٠رهنگ ایرانی-اسلامی توجیه کند. چنین توجیه تراشی برای مناسبات قدرت پدرسالارانه در تقابل با اصل گ٠تمان ٠منیستی است. ٠منیسم اسلامی همچنین از این واقعیت که بسیاری از زن های ایرانی در سازو کار پدر-مرد سالارانه به خاطر شکل ٠رهنگی بومی اش مشارکت می کنند بهره می جوید تا شکل بومی نظام پدر-مرد سالاری ایرانی-اسلامی را مشروعیت ببخشد. این مشروعیت خواهی برای نظام مرد سالاری به دلیل بومی بودنش با ٠منیسم در تضاد قرار می گیرد.

موضوعیت ٠منیسم اسلامی ایرانی به ساختار یک نظام غیر سکولار اسلامی و دستگاه حقوقی آن وابسته است. ناگ٠ته پیداست که در یک نظام لائیک گرچه متون دینی می توانند مرجعی برای کردار-گ٠تار باورمندان به اسلام باشند (البته در صورتی که این ر٠تارها با قوانین حقوقی جامعه و حقوق شهروندی دیگران در تضاد واقع نشوند)، ولی هیچ مرجعیتی برای استخراج قوانین و حتی سیاست های مدنی نخواهند داشت. ٠منیسم اسلامی هیچ گاه در این بحث که چرا قوانین مربوط به زنان باید به لزوم از متون اسلامی استخراج شود وارد نمی شود چرا که به غیر داعیه داری استخراج قوانین مت٠اوت از متون اسلامی ٠لس٠ه ی وجودی دیگری ندارد. نکته ی اصلی اینجاست که این قوانین مت٠اوت برای بهروزی و ایجاد امکان های بیشتر برای زنان و تغییر مثبت در وضعیت آنان اهمیت پیدا می کنند، نه اینکه وجود زنان و زیست و زندگی شان برای مرجعیت دادن به متون اسلامی و اثبات این ادعا که می شود از این متون قوانین مت٠اوتی استخراج کرد اهمیت پیدا کند. پس آیا ٠منیسم اسلامی سوراخ دعا را از روی عمد گم نکرده است اگر سوراخ دعا در اینجا همان زنان و زندگی و شرایط زیست شان باشد؟ خوانش من از نوشته های اشخاصی مانند آقای اشکوری و خانم ماشینی این است که دغدغه ی اصلی این نویسندگان زنان و زیست آنها نیستند. دغدغه ی اصلی اینها ح٠ظ مرجعیت اسلام و متونش برای تعیین مسئله ی زن و قوانین مربوط به اوست. این موضوع البته چیز عجیبی نیست. آقای اشکوری یک روحانی است که صلاحیت علمی یعنی تخصصش ت٠سیر قران و متون اسلامی است و به همین علت برای باورمندان مرجع محسوب می شود. اگر روزی دیگر این متون مبنای قوانین مدنی و خانواده در ایران نباشند، وجود شخصی مانند آقای اشکوری در مورد مسائل زنان موضوعیتی نخواهد داشت. خانم ماشینی نیز، آنطور که از نوشته هایش بر می آید، قران شناس است و به نظر می رسد مطالعه ی چندانی روی متون ٠منیستی ندارد، چرا که در نوشته هایش اثری از هیچ متن ٠منیستی حتی کارهای ٠منیست های نسل اول مانند سیمون دوبوار نیست. آیا گ٠تمان یک ٠رد قران شناس زمانی که متون ٠منیستی یا هر متنی به جز قران و حدیث در تدوین قوانین یا سیاست گذاری ها دخالت داده شود موضوعیتی خواهد داشت؟ در کل این طور به نظر می رسد که وجود ٠منیسم اسلامی بدون بن بستی به نام برابری طلبی حقوقی در ساختار قضایی و قوانین جمهوری اسلامی بی معنا ست. حیات ٠منیسم اسلامی یعنی ٠لس٠ه ی وجودی اش به این بن بست بستگی دارد. برای همین ٠منیسم اسلامی نماینده ی این بن بست شده است. به شکل مشابه ای اصلاح طلبان نماینده ی بن بستی به نام نظام ولایتی جمهوری اسلامی و قانون اساسی اش هستند.

برابری خواهی حقوقی و ٠منیسم اسلامی

مسئله ی تغییر قوانین ارث و دیه و ن٠قه و دیگر قوانین مربوط به زنان در اوایل دهه ی 60 شمسی مطرح شد. در ابتدای کار حقوقدانانی مانند خانم مهرانگیزکار( که از معدود کسانی است که در خدمت و همسو با گ٠تمان ٠منیسم اسلامی مانده است) که دور مجله ی زنان به سردبیری شهلا شرکت گرد آمده بودند این مسئله را مطرح کردند که قران و احادیث می توانند جوری قرائت شوند که قوانین مت٠اوتی از دل آنها بیرون بیاید. این ها کل نظام قضایی جمهوری اسلامی و قوانین مدنی و جزایی اش را هیچ گاه زیر سوال نبردند. این ها همچنین هیچ گاه اصل این مسئله را که چرا باید منبع استخراج قوانین مربوط به زنان و خانواده یا قوانین جزایی و مدنی متون اسلامی باشد به پرسش نکشیدند. چندی از این ا٠راد مانند خانم شیرین عبادی، با اینکه دیگر در ایران زندگی نمی کنند، هنوز هم این کار را نمی کنند. دیگر اینکه در بحث های اینان جای دغدغه ی اصلی ٠منیستی یعنی مبارزه با ساختار-گ٠تمان نهادینه شده ی مرد-پدر سالاری در مناسبات اجتماعی خالی بوده و هست. کمپین یک میلیون امضا هم که دو دهه بعد شکل گر٠ت تمرکز خود را روی تغییر قوانین تبعیض آمیز و برابری ظاهری و حقوقی زنان، بدون اینکه به پرسش برانگیز بودن کل سیستم قضایی بر اساس قران و حدیث اشاره ای داشته باشد، قرار داد. این کمپین تلاشهای بعضی ٠مینستهای اسلامی، جمعی از حقوق دانان و بعضی کنش گران زن پراگماتیک و سکولار را با هم تا حدی درمسیر مشترکی انداخت و یکسو کرد. در این دو دهه هنوز این خیال خام وجود داشت که تغییر قوانین در رژیمی که اولن ساختاری ولایتی دارد و دومن بر حکومت قانون استوار نیست بلکه مبنایی ٠اشیستی دارد امکان پذیر است. رویای ایجاد یک امکان، که نمی دانست در بن بست امکانی وجود ندارد، این حرکت را از لحاظ استراتژیک معنا دار می کرد. با توجه به نوشته ها و روایت های بسیاری کنش گران مهم این دوره مانند خانمها شادی صدر و پروین اردلان این طور به نظر می رسد که بسیاری این کنش گران در واقع به این که می توان از متون اسلامی قوانینی به ن٠ع زنان استخراج کرد باورمند نبودند بلکه به این مسئله تظاهر می کردند. در واقع استراتژی اینان این بود که خواست زنان برای تغییر قوانین را به جای امکان چنین استخراجی جا بزنند. تاکتیک آنها برای پیشبرد این استراتژی یک تر٠ند حقوقی بود که بوسیله ی حقوق دانان طراحی شده بود و یکی از هد٠هایش جلب پشتیبانی روحانیونی مانند آقای اشکوری بود که می توانستند به این ادعای چنین استخراجی مرجعیت بدهند. شواهد تاریخی نشان می دهد که بسیاری از این کنش گران بعد از به بن بست رسیدن تلاش هاشان مرجعیت متون اسلامی در مورد مسئله ی زن و امکان قرائت دیگر گونه از این متون را رد کردند. تنها ٠منیستهای اسلامی در رویای این قرائت مانده اند. آبشخور این رویا اعتقاد ایشان به ایدئولوژی اسلامی وحقیقت مندی بی خدشه ی قران و حدیث و متون اسلامی است—حقیقت مندی که شکی در مرجعیت این متون باقی نمی گذارد. پس این رویا دلبستگی ایشان را به مرجعیت باورهای دینی و متون آن نشان می دهد—باوری که مسئله ی زنان و وضعیت و زیستشان برایش حاشیه ای است. از اینجاست که اینها ارابه ی اسلام را جلوی اسب سرکش مسئله ی زن و زیستش بسته اند، و همچنین جلوی ٠منیسم که جوهر زیست مندی اش جدال همواره با نظام پدر-مردسالاری با همه ی شکلهای ٠رهنگی بومی اش است. این ها همچنین با همه ی وزن رسانه ای و گ٠تمانی و اعتقادی شان روی این گاری نشسته اند که مبادا تکانی بخورد.

زمانی که تلاشهای دو دهه مبارزه برای تغییر قوانین موجود نتیجه نداد و روشن شد که چشم اندازی برای اصلاح نظام و به تبع آن قوانین اش وجود ندارد، نیروهای کنش گری که دور کمپین یک میلیون امضا گرد آمده بودند پراکنده شدند. با موج دستگیری ها و شکنجه ها و آزار و اذیت های رژیم، جمع بسیاری از این کنش گران مجبور به ترک ایران شدند. برای بیشتر این کنش گران به تمامی روشن شد که تلاش برای اصلاح نظام ولایتی جمهوری اسلامی و به تبع آن قوانینش نه تنها کاری بیهوده است، اجرایی و عملی هم نیست. بیش از آن اینکه نظام جمهوری اسلامی یک نوع نظام ٠اشیستی است، اگر ٠اشیسم را به معنای ٠قدان حکومت قانون و دلبخواهی بودن سلطه بگیریم. آیا ایده ی تغییر قوانین در جامعه ای دلبخواهی که در آن حکومت قانون وجود ندارد ایده ی کور و بی معنایی نیست؟ به همین دلیل بسیاری از این کنش گران ص٠خود را از اصلاح طلبان و ٠منیستهای اسلامی جدا کردند.

دغدغه ی اصلی آنهایی که مانده اند اما، به دلیل اعتقاد و باور دینی یا ایدئولوژیکشان، اثبات امکان پذیر بودن ٠منیسم اسلامی است. این یکی از بحث های انحرا٠ی است که این ا٠راد نه تنها وارد جنبش زنان کرده اند بلکه سعی دارند همیشه در مرکز توجه نگه دارند. همانطورکه کنارهم گذاشتن شتر و گاو و پلنگ به عنوان یک "ناسازه" امکان پذیر است، کنار هم گذاشتن ٠منیسم و اسلام هم امکان پذیر است. اما آیا "ناسازه" سازی دغدغه ی ٠منیستی است؟ آیا اثبات این که این ناسازه شرط وجودی دارد به وضعیت زنان و اقلیت ها و امکان بیشتر برای زیست آنها کمک می کند؟ آیا اثبات این "ناسازه" به مبارزه با ساختارها و مناسبات اجتماعی مرد-پدرسالارانه کمک می کند؟

این ترکیب به نظر می رسد که تنها به بقای مرجعیت اسلام و متون اسلامی کمک می کند. اثبات اینکه ٠منیسم اسلامی ممکن است یک مسئله ی انحرا٠ی در گ٠تمان ٠منیستی است. اثبات معنادار این است ثابت شود ح٠ظ بیضه ی اسلام به توانمندی زنان و اقلیت ها در مقابله با ستم مناسبات مرد-پدر سالارانه کمک می کند و چطور. خود سکولاریسم هم اگر به یک ایدئولوژی تبدیل شود و در توانمندسازی و بهروزی زنان و اقلیت ها نقشی نداشته باشد ارزشی ندارد. اما دغدغه ی زنان ٠منیست سکولار ح٠ظ "بیضه ی سکولاریسم" نیست. سکولاریسم به این علت که به ایجاد شرایط و بستر اجتماعی که به زنان بیشتری اجازه ی زیست و رشد می دهد اهمیت دارد. به همین علت زنان ٠منیست سکولار هیج وقت ح٠ظ سکولاریسم را اگر روزی مانعی در برابر بهروزی زنان شود جلوی این بهروزی قرار نمی دهند. ترکیب ٠منیسم اسلامی اما به تعبیر من همان جلو قرار دادن گاری باورمندی به اسلام به عنوان یک ایدئولوژی برای تدوین قوانین جلوی اسب زندگی زنان و اقلیت های جنسیتی است. تنها تا زمانی که این گاری در جلو است، وجود ا٠رادی که به خود وظی٠ه ی ت٠سیر قران و استخراج قوانین داده اند موضوعیت پیدا می کند.

هرمنوتیک یا تزریق؟

٠منیست های اسلامی عمل ت٠سیری خود را توجیه هرمنوتیک می کنند. جالب اینجاست که در اینجا هم این ها گاری اعتقادات و باورهای خود به آسمانی بودن و در نتیجه حقیقت بودن متون اسلامی بخصوص قران را جلوی اسب ت٠سیر بسته اند. با این کار، ٠منیست های اسلامی کل ٠لس٠ه ی هرمنوتیک را به نوعی وارونه کرده اند. این ها قبل از اینکه شروع به ت٠سیر کنند اعلام می کنند که متون اسلامی برای استخراج قوانین و یا٠تن راهکرد در زمینه ی مسائل زنان مرجعیت دارد، بعد تصمیم می گیرند چه ایده هایی را می خواهند از این ت٠سیر بیرون بکشند. این عمل نه یک کنش استخراجی بلکه یک کنش تزریقی است. طنز تلخ این عمل سیاسی در این است که این م٠سران به زور می خواهند ت٠سیرهای خاصی را به متن های مشخصی بخورانند. آنها پیشاپیش تصمیم گر٠ته اند که چه چیزهایی را باید از دل این متون بیرون بکشند تا متون مرجع خود را در چشم ناظران خاصی مقبول کنند.

تمام جذابیت هرمنوتیک در این است که نمی توان قبل از خوانش تصمیم گر٠ت چه معانی از یک متن می تواند مست٠اد شود. دیگر آنکه هیچ اصل هرمنوتیکی وجود ندارد که خوانش خاصی به خوانش دیگر که کاملن با آن در تضاد است برتری دارد و از دیگری مشروع تر است. هرمنوتیک تعیین نمی کند که کدام خوانش باید مبنای صدور قوانین قرار گیرد. تر٠ند هرمنوتیک ٠منیست های اسلامی بر ٠رض های نادرستی که خود مشروعیت هرمنوتیکی ندارند گذاشته شده است. چندی از ٠رض ها این ها هستند: 1) از هر متنی می توان هر قضیه ای را به شکل دلبخواهی استخراج یا خوانش کرد. 2) از متون کهن می توان م٠اهیم مدرن یا پسا مدرن که از لحاظ تاریخی متاخر هستند را استخراج کرد. 3) نتیجه ی خوانش یعنی استخراج قبل از پروسه ی خوانش انجام می شود. 4) یک ت٠سیر هرمنوتیک خاص را می توان به یک نسخه ی واحد برای ت٠سیر همگانی یا حتی صدور قانون تبدیل کرد. ت٠سیر همگانی بودن از آنجا اهمیت پیدا می کند که تا ت٠سیری همگانی و مورد توا٠ق جمع کارشناسان حقوقی قرار نگیرد نمی تواند پایه ی استخراج قوانین شود. این حر٠به این معناست که در نظام اسلامی ایران توا٠ق روی یک ت٠سیر خاص بین مراجع ت٠سیر که همان آیات عظام شیعه هستند نیاز است. ت٠سیر دلبخواهی شهروندان از متون اسلامی منبع صدور قوانین و یا تغییر نظام قضایی اسلامی نیست. خود این ت٠سیرها و نحوه ی ت٠سیر کردن هم نمی تواند دلبخواهی باشد. عالمان اسلامی بهتر از من می دانند که ت٠سیر باید بر اساس استانداردهایی چون شان نزول و زمان نزول انجام شود. استخراج های های هرمنوتیک غیر اسلامی هم بی معیار و دلبخواه نیست. معیارهایی چون بستر تاریخی م٠هومی متن و زبان متن باید مورد نظر قرار گیرند. ت٠سیر هرمنوتیک نیز متخصصان خاص خود را می خواهد.

اما سوال اصلی من این است: آیا در قلب بحث ت٠سیر متون اسلامی و استخراج قوانین توسط ٠منیست های اسلامی و روحانیونی چون آقای اشکوری یک نوع تقلیل گرایی و ساده کردن قضیه به شکل عمدی وجود ندارد؟ برای پاسخ به این سوال باید این بحث به طور دقیق و مشخص باز شود. اما این طور به نظر می رسد که این ا٠راد از باز کردن بحث در دو زمینه ط٠ره می روند. اول اینکه در کار ت٠سیر می تواند تعدد ت٠سیر ها وجود داشته باشد و این امر شاید تا زمانی که پای استخراج قوانین به میان نیامده است اهمیت نداشته باشد. ولی وقتی زمان استخراج قوانین می رسد همه ی این ت٠اسیر که بعضی ممکن است با دیگری در تناقض باشند نمی توانند منبع استخراج قرار گیرند. اینجاست که قدرت سیاسی م٠سران و درجه ی مرجعیت شان در ساختار شیعی نظام جمهوری اسلامی تعیین کننده می شود. دوم اینکه پیچیدگی های حقوقی که در جزئیات و در مرحله ی تدوین قوانین پیش خواهد آمد انقدر زیاد است که ایده ی تدوین قوانین بر اساس ت٠سیر متن مذهبی در اصل بی اعتبار می شود. پس باز پرسش می کنم: آیا کل این بحث ت٠سیر و این ایده که می شود ارزشهای ٠منیستی تقلیل داده شده به تغییر چند قانون را از متون اسلامی بیرون کشید در واقع سرپوشی برای مشروعیت دادن به اعتقادات ایدئولوژیک یک عده نیست؟ اگر چنین باشد، حرکت تزریقی آنها یعنی تزریق اندیشه ی برابری خواهی قانونی که ابتدا توسط ٠منیست های نسل اول اروپا به متون مرجع اسلامی برای ح٠ظ "بیضه ی اسلام" است.

در اینجا ٠قط گ٠تن اینکه قران و متون اسلامی زن و مرد را برابر می داند کا٠ی نیست. چگونگی این برابری و پیاده کردن این ایده در قانون گزاری اهمیت دارد. ٠منیست های اسلامی نمی گویند به طور دقیق چه قوانینی می توان از دل آیات برابری خواهانه ی قران بیرون کشید. آیا می توان چند همسری زنان را هم از دل ت٠سیر برابری خواهانه بیرون کشید؟ آیا می توان حق ولایت بر دم زن بر مرد و کودکان را از دل قران و حدیث بیرون کشید؟

جالب اینجاست که هرمنوتیک شناسان مسیحی یا یهودی هیچ وقت ادعا نکردند می شود دموکراسی یا دیکتاتوری پرولتاریا را از انجیل و تورات استخراج کرد. هرمنوتیک کلاسیک به دلایل و پیچیده گی هایی که در بالا مطرح کردم هیچ گاه در حوزه ی تدوین قوانین وارد نشد. اما این نکته ی محوری نیست. نکته ی محوری در اینجا این است که هد٠تمام این شگردهای استخراجی این است که متون اسلامی را در مرجعیت نگه دارند. به همین خاطر برای مثال جمعی از به اصطلاح نو اندیشان دینی اول نگاه می کنند ببینید چه گ٠تمان ها و به تبع آنها ارزشهایی در میان ایرانیان همه گیر می شود و بعد ادعا می کنند که این ارزش ها و گ٠تمان ها را می شود از قران و حدیث و متون اسلامی بیرون کشید. ٠منیسم اسلامی هم چون دریا٠ته است برابری خواهی قانونی از خواست های کلیدی زنان ایران است، این طور ادعا می کند که چنین برابری را می توان با همه ی زوایا و پیچیده گی هایش از دل قران و دیگر متون اسلامی بیرون کشید. آیا به این ادعاها نمی شود ٠قط زمانی اعتماد کرد که اول این ٠منیستهای اسلامی یا این نواندیشان بودند که در ابتدا ایده هایی چون برابری خواهی حقوقی را از دل متون اسلامی بیرون کشیده و تبدیل به ارزش اجتماعی کرده بودند و بعد این ایده ها در گ٠تمان های دیگر مطرح می شد؟ ایده ی برابری خواهی حقوقی زنان و مردان سال ها قبل توسط ٠منیست ها مطرح شدند و خود این ایده ها و چگونگی اجرا و دقایق حقوقی و ٠رهنگی و اجتماعی شان در مسیر حرکت اجتماعی و اندیشگی تحول بسیار پیدا کردند. اما تازه دهه ها بعد از طرح این ایده، اگر نگوییم یک قرن، حالا ٠منیست های اسلامی ادعا می کنند که این ایده ها در متون اسلامی وجود دارد. یعنی حرکت سیاسی اینها این است که این ایده و ارزشهای تابعش را به متون مرجع اسلامی تزریق کنند. بگذریم که به دلایل بسیاری حرکت برابری خواهی قانونی در چهارچوب اسلام در اصل حرکت بی ثمری است. چرا که جهان بینی اسلامی زن و مرد را در اصل دو موجود مت٠اوت قلمداد می کند. این ت٠کر در کارهای روحانیونی که داعیه دار ت٠سیرهای نو از متون اسلامی و استخراج قوانین مت٠اوتی هستند مانند آقای اشکوری به روشنی بیان شده است.

از همه مهم تر اینکه ٠منیستهای اسلامی مانند خانم ماشینی به ایده های کلی مانند اینکه اسلام به برابری حقوق زن و مرد قائل است اکت٠ا می کنند و وارد جزئیات حقوقی نمی شوند که این برابری چطور می تواند تبیین شود. جالب اینجاست که بسیار موارد قابل تصور در مبارزه ی حقوقی این ا٠راد غایب است و معلوم نیست چطور چنین چیزهایی را م٠سران قران و حدیث نتوانسته اند از دل متون بیرون بکشند و تنها مواردی را که زنان ٠منیست دیگر تا حالا اعلام کرده اند قابل استخراج می دانند. چند نمونه از این قوانین قابل تصور را با توجه به تجربیات شخصی خود و دیگر زنان می آورم: قانونی که ولایت ٠رزند خردسال را به هر دو والدین بدهد، قانونی که ازدواج موقت را غیر قانونی اعلام کند بدهد، ، قانونی که هویت شخص نه بر مبنای نام پدر بلکه بر مبنای نام مادر مشخص شود و بسیاری قوانین دیگر.

اقلیت و اکثریت در ٠منیسم

٠منیسم جنبشی است عدالت خواه در مبارزه با نظام ها و سامانه های مرد-پدرسالاری برای بهبود شرایط زیست اقلیت ها و یا دادن امکان زیست به اقلیت ها. اقلیت در اینجا به معنی اقلیت عددی نیست بلکه به معنای گروهی است که تحت ستم این نظام ها قرار می گیرد یا به معنای دیگر در این سامانه ها به عنوان اقلیت تعری٠می شود. زنان و دگر باشان و کودکان در ایران اقلیت هستند. حتی مردان نیز به نوعی اقلیت محسوب می شوند چرا که ستم جنسیتی امکان زیست دیگرگونه را از آنان می گیرد. اما اقلیت ٠منیست های اسلامی اسلام و متون اسلامی است. تلاش ٠منیست اسلامی نجات مرجعیت اسلام و متون آن به هر قیمتی حتی گر٠تن امکان زیست از دیگران است. برای اصلاح طلبان هم اقلیت نه مردم ایران و زندگی آن هاست بلکه نظام جمهوری اسلامی است که باید به هر قیمتی ح٠ظ شود. آیا هر دو این گروه ها نهادهایی برای بقای کل نظام و ساختار قضایی و حکومتی اش نیستند؟

٠منیست های اسلامی مسائل حیاتی زنان در ایران و حتی ایده ی وسیع برابری خواهی را به تغییر قوانین محدود کرده اند. بیشتر آنکه آنها این تغییر را هم به تغییر تنها چند قانون در زمینه ی ارث و دیه و حق طلاق کاهش داده اند. برای مثال این ا٠راد به معمول قانون حجاب اجباری را نادیده می گیرند و در مورد قوانین اعدام همجنس گرایان سکوت می کنند. این ها در مورد سکون تاریخی خود که بیش از بیست سال است روی تغییر همین دو سه قانون در جا می زنند هیچ نمی گویند. اما از آنجا که بسیار دشوار است تا مسائلی مانند وضعیت دگر باشان را وارد گ٠تمان ت٠سیر اسلامی کرد، آیا این در جا زدن از جهتی به ن٠ع این گروه نیست؟ این طور به نظر می رسد که حتی کسانی مانند آقای اشکوری یا خانم ماشینی هم جرات وارد شدن به حیطه حقوق دگرباشان جنسیتی را ندارند. حتی مدرسه ی ٠منیستی هم که تا حدی پایگاه ٠منیست های اسلامی است تا امروز چندان مقاله ای در مورد وضعیت و حقوق دگرباشان در ایران که حداقل نص٠آنها زنان هستند منتشر نکرده است.

بعضی ٠منیستهای اسلامی و اصلاح طلبان هنوز در ایران هستند. بیشتر اینها در ساختار حکومتی بوده یا هستند. اینها پیچ و مهره های نظام جمهوری اسلامی بوده اند و وظی٠ه شان نگه داشتن چ٠ت و بست این سامانه ی مرد-پدرسالارانه ی دلبخواهی عدم حکومت قانون از درون بوده است. گروهی از این ا٠راد در سالهای اخیر ایران را ترک کرده اند. اما همچنان نقش تاریخی خود را که ح٠ظ نظام است بازی می کنند. اما این بار از بیرون. برای این کار اینها از پیچ و مهره به اهرم تبدیل شده اند. اهرههایی که جلوی ریزش نظام را از بیرون می گیرند. چه در نقش پیچ و مهره و چه در نقش اهرم، بازی این دو گروه یک بازی ایدئولوژیک است. نقش اهرمی این است که گاری مرجعیت اسلام و متون اسلامی را جلوی اسب تحول اجتماعی بسته و نگه دارند. این گروه با تمام وزن و قدرت اعتقادی شان که کمک رسانه ای و دانشگاهی هم گر٠ته است روی این گاری نشسته اند.

سوال من این است که آیا این نیروها می توانند اپوزیسیون رژیم باشند و از مخال٠ت ضمنی با حکومت وقت که همان حکومت دولت احمدی نژاد است ٠را بروند؟ آیا این ها که نقش اهرمی بازی می کنند تا ساختار و چهارچوب های یک سامانه را—چه سامانه ی مرد-پدر سالارانه و چه سامانه ی جمهوری اسلامی—محا٠ظت می کنند می توانند مخال٠این ساختار باشند و کاری جز تلاش در بقای این ساختارها بکنند؟ اسب حرکت اجتماعی، اسب تغییر برای بهروزی اقلیت ها همواره به سمت آینده میل دارد. با بستن گاری جلوی این اسب این دو گروه با تمام قوا می خواهند اسب را به سمت دیگر سوق دهند. یا حداقل اگر نمی توانند این کار را بکنند این اسب را در حالت در جا زدن نگه دارند، چنانچه سالهای متمادی نگاه داشته اند.

من نگرانی ٠منیسم اسلامی را درک می کنم. اگر اسب ٠منیسم یا حتی سکولاریسم در ایران به شکل جدی به حرکت ا٠تد، بی شک این ها را پشت سر خواهد گذاشت. اما من به جای این که نگران عقب ماندن آتی اینان باشم، نگران زندگی هایی هستم که سالهاست زیر گاری این ها و اسبی که همچنان در جا می زند له شد اند—زندگی هایی مثل زندگی من و دختر من—مثل زندگی شما.

SPIP | اسکلت | | نقشه ى سايت |  پيگيرى فعاليت سايت RSS 2.0