صفحه اول   Home Türkçe کوردی English Deutsch Français تماس با ما    Contact Us
پذيرش سايت > مصاحبه Ùˆ گ٠تگو > کنکاشی در هویت جنبشی ما Ùˆ ر٠تار جنبشی جامعه / (...)

نسخه قابل چاپ


کنکاشی در هویت جنبشی ما و ر٠تار جنبشی جامعه / پروین اردلان

برای تارا نجد احمدی، کاوه کرمانشاهی و محبوبه کرمی که اهمیت دادن به حاشیه های بی قدرت را از آنان آموختم

چهار شنبه 9 ژوئن 2010


٠عالین جنبش زنان نیز همانند سایر ٠عالان جنبش های اجتماعی ناچارند در٠عالیت ها و تلاشهای جمعی خود قبل و بعد از انتخابات و طی یکسال اخیر بویژه متاثر از جزر ومد سیاسی اجتماعی و گروهبندی های در حال تحول درون جامعه با نگاهی نقاد به بازبینی بپردازند.

بستر نقد جنبش و ٠عالان آن همانا بستر عینی و مادی جنبش و نوعی دخالتگری درپروسه های راه یابی و تداوم کنش اجتماعی برای تغییر بر مبنای مطالبات برابری طلبانه، مناسبات برابر و ضد تبعیض آمیز است. مرور مو٠ق یک تجربه، بیش از اهمیت پرداختن به حوادث ورویداد ها، به نقش و نگاه مرورگر و یا ٠عالین تجربی جنبش و بینش و نگاه آنها بستگی دارد. در دنیای آکادمیک در باره تئوری جنبش های اجتماعی بسیار گ٠ته و نوشته و مجادله کرده اند. مرور انتقادی این مقاله اما نه برمبنای داده های از پیش آماده ی تئوریک درباره ی جنبش های اجتماعی و یا جنبش زنان در ایران بلکه بر مبنای شناخت تجربی و خودآگاهی عینی است.

مروری کوتاه بر یک ٠رایند پردامنه

همانطور که می دانیم تند باد رویداد های یک ساله اخیر، از طغیان اعتراض جمعی به نتیجه انتخابات تا سرکوب حکومتی و اعترا٠گیری های نمایشی و یاس آور، نه تنها جامعه ایران که ناظران جهانی را بهت زده کرد و به تامل واداشت. این موضوع ٠عالان جنبش زنان را نیز درگیر کرد. در اعتراضات یک سال اخیر بسیاری از ٠عالان جنبش زنان مستقل از هویت گروهی و جنبشی خود در تظاهرات و اعتراضات مداخله کردند؛ برخی مستقل و من٠رد، برخی زیر نام جنبش سبز، برخی با پخش شعارها و نوشته هایی درباره مطالبات گوناگون زنان و توجه به رویکرد جنسیتی در طرح شعارها، برخی در سازماندهی مادران عزادار و یا همراهی با آنان. در واقع اگر دسته و گروه مشخصی زیر عنوان جنبش زنان در این عرصه تعری٠نشدند، اما تجربیات، دستاوردها و دانش عملی و تجربی جنبش در دل حرکت جاری بود. (1)

منظورم از جنبش زنان در داخل ایران جمع متکثری است از گروه ها، کمپین ها و ائتلا٠هایی است که منتقد و مداخله گر کلیه مناسبات نابرابر جنسیتی در جامعه بوده و قدرت سیاسی را مورد نقد قرار می دهند، و هد٠اصلی شان ایجاد تغییر در این مناسبات است نه الزاما حضور در قدرت سیاسی. سعی بر این دارند که با روش های گوناگون بر سیاست و گ٠تمان عمومی جامعه، قدرت و درون جنبش تاثیر بگذارند. به عنوان مثال می توان از نقش ها و چالش های توامان ٠عالان جنبش زنان به ویژه در سال های اخیر دراین زمینه به موارد زیر اشاره کرد:

- ØªÙ„اش برای بسط گ٠تمان آگاهی Ùˆ برابری جنسیتی،

- Ú©Ø§Ø±Ø¨Ø³Øª روش دموکراتیک ا٠قی Ùˆ چهره به چهره Ùˆ نقد مناسبات سلسله مراتبی،

- Ø³Ø§Ø²Ù…اندهی وسازمانیابی Ùˆ ضرورت وجود سازماندهندگان Ùˆ رهبران عملی Ùˆ نظری در جنبش های واقعی Ùˆ جاری بجای سازمان Ùˆ رهبران خود برگمارده ÛŒ کلیشه ای Ùˆ ضرورت سخن گ٠تن از سازمان دهندگان Ùˆ رهبران متنوع Ùˆ متغیر به جای سازمان Ùˆ رهبر،

- Ø§Ø±ØªÙ‚ای ٠عالیت های شبکه ای تودرتو Ùˆ مشارکتی در جنبش Ùˆ تجربه شیوه های دموکراتیک جمعی به جای سلسله مراتبی حزبی،

- Ù†Ù‚د خشونت سیستماتیک علیه زنان در اشکال گوناگون آن Ùˆ ارتقای مقاومت ٠ردی Ùˆ جمعی در برابر آن،

- Ø¹Ù…ومیت بخشیدن به گ٠تمان برابری حقوقی Ùˆ برابری جنسیتی Ùˆ مبارزه مدنی در میان زنان Ùˆ مردان.

- Ø¢Ø´Ù†Ø§ کردن طی٠وسیعی از ٠عالان جوان با کار جمعی، سازماندهی، مسئولیت پذیری ٠ردی Ùˆ برخوردار از رویکرد جنسیتی به مسائل Ùˆ قانون. مانند مردان برابری خواه.

- Ø±Ø´Ø¯ روحیه همبستگی میان ٠عالین جنبش

تمرکز بر اتحاذ روش دموکراتیک و از پایین به بالا به ویژه در کمپین یک میلیون امضا – و نه اختلا٠داخلی به گ٠ته منتقدان درون و خارج جنبش - به بحث های زیادی در حوزه اخلاق کار جمعی، سازماندهی دموکراتیک و ساختار غیر هیرارشی و متکثر در سازماندهی و چند رهبری – و نه الزاما بی رهبری - در گروه های زنان دامن زد و ضرورت ارتباط موثر بین برابری خواهی بمثابه مطالبه و اتخاذ مناسبات برابر در عمل بمثابه روش را طرح کرد. این پروسه وقت گیر و دردآور و به ظاهر نا امید کننده بود اما در عمل نشان دادکه در جنبش اجتماعی باید بتوان ٠اصله شعار را با عمل به ص٠ر رساند. در غیر این صورت از شبکه ا٠قی سخن می گوییم اما عمودی عمل می کنیم.

یکی از بزرگترین نقش های این جنبش پرکردن شکا٠بین نسل ها بود. جنبشی که نتواند نسل جوان جامعه را با خود داشته باشد آینده ندارد. ارتباط با نسل جوان و سپس ارتباط چند نسلی به ویژه در شبکه های اجتماعی جنبش زنان چون کمپین یک میلیون امضا و دیگر کمپین هایی که به تدریج شکل می گیرند بسیار بارز است. تجربه نظری و عملی این نسل ها از یک سو و امکان تبادل و سهیم کردن شدن این تجربه از دیگر سو نقش مهمی در ایجاد ارتباط موثر ای٠ا می کند.

این تلاش ها یک شبه و در پی یک رویداد ناگهانی و ٠رصت یابی صر٠به دست نیامده اند. ٠عالان جنبش زنان درکنار همه تلاش هایی که برای کار علنی و رودر رو به انجام رسانده اند، خیابان را از شکل یکی از عرصه های ممنوعه به بستر تحولات ٠کری و نظری درجنبش به مثابه مبارزه مدنی تبدیل کردند. هزینه ٠عالیت دراین عرصه آگاهی بخش با پرداخت هزینه های آشکار و پنهان از محرومیت های شغلی، اجتماعی، تحصیلی تا زندان همراه بود و هم اکنون نیز از عالیه ها تا محبوبه ها، شیوا ها و بهاره ها ٠عالان و همراهان دیرینه جنبش را در زندان دارد. بنابراین جنبش زنان تازه به میدان نیامده است که در جستجوی قا٠له باشد. ٠عالان این جنبش سال هاست درگیر اوج و ٠رودهایی از این دست بوده اندو غالبا کوشیده اند با ر٠تارهای کنش مند و نه الزاما واکنشی مسیر خود را طی کنند. با وجود این همچون سایر جنبش ها در پیوند با رویدادهای جامعه، اهدا٠و روش های به کار گر٠ته در جنبش ، شدت و ضع٠سرکوب دولتی ، اقبال و اعتماد عمومی ، نیرو و توان جنبش و... به بازاندیشی مداوم نیاز دارند.

طبیعی است که تجربیات جهانی جنبش های اجتماعی در سایر کشورها تاثیر گذار بر ٠عالیت های جنبش های اجتماعی در ایران نیز بوده است و حتی جنبش زنان بسیار از این آموخته ها به کار بسته، با وجود این نمی توان این نکته را نادیده گر٠ت که تجربه ی عملی یا عمل تجربی ٠عالان جنبش های اجتماعی ایران در 15 سال گذشته تجربه ای بکر و ناب بوده است. هیچ کشوری تجربیات آماده برای کپی کردن در ایران در اختیار ٠عالین جنبش قرار نداد. بدیع بودن ابتکارات، آن هم در شرایط سرکوب چنان بود که تا مدتها برای نظاره گران اوضاع ایران باورکردنی نبود نه تنها برای آنانکه هر گام ٠عالان جنبش ها را عصیان توده های مردم برای سرنگونی رژیم ترجمه می کردند و از این طریق واقعیت خود جنبش ها را انکار می کردند و نه برای حاکمیت که هر گونه ٠عالیت اعتراضی را هدایت نیروهای بیگانه ت٠سیر و باور می کردند. همین ابتکارات بود که در جنبش اعتراضی عمومی به کار گر٠ته شد.

جنبش زنان مرکب از طی٠های گوناگونی است که هریک صدایی از این جنبش اند. به طور مثال لااقل در داخل ایران نه جمع برخی از ٠عالان جنبش تحت عنوان همگرایی جنبش زنان و پس از آن همگرایی سبز زنان ، به معنای کلیت جنبش زنان است ونه شبکه ای چون کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین پاسخ گوی همه مطالبات درون جنبش است و نه ائتلا٠٠عالان و گروه های جنبش با عنوان ائتلا٠علیه لایحه ضدخانواده بازنمای کلیت جنبش است. هم اکنون علاوه بر آنها و یا از دل آنها انواع حرکت ها و کمپین ها و کارگروه های بسیاری در حال شکل گیری و ٠عالیتند که ممکن است نامی هم در رسانه ها نداشته باشند. ندیدن به معنای عدم حضور نیست و اساسا نمی توان شکل واحدی برای جنبش زنان قائل شد. حضور رسانه ای جنبش زنان _ آن هم در ٠ضای سایبری - در شناساندن گرایش های گوناگون جنبش موثر است اما همه جنبش نیست چون جمع زیادی از زنان دسترسی به رسانه سایبری ندارند و ٠عالیت رسانه های داخلی و نوشتاری تقریبا ص٠ر هست. اما می توان یقین داشت که با رشد آگاهی جنسیتی، مطالبات و ا٠زایش قدرت سازماندهی در جنبش این جنبش در آینده بزرگتر و متکثرتر و پر رسانه تر نیز خواهد شد و این خود نشانه هایی از قدرت بخشی یک جنبش است.

بازاندیشی و ضرورت تدوین استراتژی

پس از تندباد سرکوب ها و ٠روکش کردن اعتراضات جمعی و مردمی که معمولا زمان ٠رارسیدن تعمق وتامل در ادامه راه است بازیینی های گوناگونی در دل جنبش های اجتماعی طرح شد، دربین ٠عالان جنبش زنان نیز به درستی بحث ضرورت داشتن استراتژی و تغییر استراتژی با تغییر ٠ضای سیاسی اجتماعی به شدت قوت گر٠ت. در این میان آسیب شناسی تدوین استراتژی هم ضروری است و باید با این پرسش رو به رو شد که آیا واقعا می توان در سطح جنبش زنان با همه لایه ها وگروهبندی اش و در هرشرایطی به یک استراتژی مشترک دست یا٠ت؟ یا تدوین استراتژی درسطح گروههای متشکل و ائتلا٠ها با اهدا٠و مطالبات تعری٠شده ممکن است؟ هرگروه یا ائتلا٠پیشر٠ته ازچند گروه قادربه تعری٠استراتژی و پیوند آن با اهدا٠مشترک است و تدوین یک استراتژی و تعمیم آن به کل جنبش از آسیب های یک جنبش است.

زمینه رشد مباحثی درباره تدوین استراتزی جدید در نوشته ها، در بحث های ای میلی یا حضوری ٠ردی و گروهی، گ٠تگوهای جمعی دیده می شد. پرسش هایی چون چه باید کرد؟ چرا مطالبات زنان ٠راموش شد؟ آیا/ چرا جنبش زنان در جنبش سبز حل شود/ شده؟ چرا عاملیت جنبش زنان از قدرتمندی تا رهبری در جنبش سبز دیده نمی شود/ باید دیده شود؟ پیوند با جنبش سبز یا مستقل از جنبش سبز؟ ...مطرح بود. جدا از رویکردی که مدام در حال تعویض جا ومکان است و بیشتر به مصلحت و نه به ضرورت مدا٠ع یا مخال٠جنبش سبز می شود، بیشتر به دو رویکرد عمده در این زمینه می پردازم:

رویکرد متوجه به مطالبات زنان، آن دسته از ٠عالان جنبش زنان را در برمی گر٠ت که معتقد بودند پس از ات٠اقات یک سال اخیر مطالبات جنبش زنان پی گیر نشد و به حاشیه ر٠ت. آنان نگرانی هایی هم داشتند.به عنوان مثل دولت ایران در کنار همه درگیری های سیاسی موجود همانند دهه 60 سیاست گذاری های تبعیض آمیز جنسیتی را محور کار خود قرار داد. بحث هایی که حول لایحه حمایت از خانواده مطرح کرد، یا کاهش ساعت کاری زنان، یا شدت بخشی به سیاستگذاری های مبنی بر تبعیض جنیستی در نظام آموزشی، جداسازی در دانشگاه ها ازاین دست نگران کننده ها بودند.

برخی از ٠عالان جنبش زنان وهمچنین برخی ٠عالان کمپین مدا٠ع این رویکرد معتقد بودند که پس از تحولات انتخابات ریاست جمهوری، جنبش زنان نتوانست ارتباط موثری با جامعه برقرار کند و یا ضعی٠عمل کرد و دچار پراکنده گویی شد. برخی دیگر از ٠عالان کمپین نیز معتقد بودند مطالبات زنان پایان نیا٠ته و در هردولتی قابل طرح است اما با توجه به شرایط و تحولات موجود ٠عالیت در حوزه قانون کا٠ی نیست.

در رویکرد متوجه به مطالبات زنان، توجه به حضور با قدرت جنبش زنان در صحنه جامعه، درون جنبش سبز یا خارج از آن، طرح مطالبات مشخص زنان، ارتقای دانش نظری در کنار تجربه عملی تاکید شد. به عنوان مثال گروه هایی در حول ٠عالیت در زمینه ایجاد قانون جایگزین برای خانواده با رویکرد به خانواده برابر متشکل شدند. در کمپین نیز در حال حاضر کارگروه های کمپین - که نخستین آن در زمینه چند همسری (2)و همراه با ائتلا٠علیه لایحه حمایت خانواده ٠عالیت کرد و و نمونه مو٠قی دراین عرصه بود - مجددا ٠عالیت متمرکز خود را از سرگر٠تند و یا ٠عالیت در حوزه ر٠ع خشونت علیه زنان را مجددا از سرگر٠تند. یا شبکه های کمپین در تهران و شهرستان ها مجددا ٠عال شدند و درحال حاضر شبکه کمپین خارج کشور نیز در حال شکل گیری است.

اما نکته ای که در این رویکرد برخی از ٠عالان جنبش نسبت به آن بی توجه ماندند کی٠یت برخورداری شان از تجربه عملی، سازماندهی و رویکرد جنسیتی به مسائل بود. این تجربه در سازماندهی شبکه های حمایتی و اطلاع رسانی به کار گر٠ته شد. به عنوان مثال ارتباط گیری با مادران عزادار و مادران بازداشت شدگان به ویژه زنان بازداشت شده، حضور در برابر زندان ها و همراهی و آموزش خانواده هایی که اطلاع زیادی درباره حقوق شهروندی نداشتند، از وجود پتایسیل هایی خبر می داد که حداقل در نخستین ماه های شوک سرکوب و بازداشت از سوی ٠عالان کمپینی، مادران کمپین و صلح و ٠عالان دانشجویی به کار گر٠ته شد. آنها با تجربه بازداشت، حمایت و سازماندهی در دوران سرکوب آشنا بودند. در روزهایی که بسیاری به دنبال مکان های امن برای دور از بازداشت شدن بودند چنددر صد از ٠عالان حقوق زن و به ویژه کمپینی ها در تهران و شهرهای دیگر درگیر حضور در برابر زندان، گزارش دهی و شرح اخبار بازداشتی ها و حمایت و دلگرمی دادن به خانواده ها بودند؟ وجود عمل و ر٠تار آگاهانه جنسیتی مردان برابری خواه در واکنش به بازداشت مجید توکلی، یا گسترش الگوی مردان برابری خواه از میان کاوه کرمانشاهی ها تا ٠رزاد کمانگرها نشانه هایی از وجود آگاهی جنسیتی در میان مردان بود که دستاوردهایش به بار می نشست. این ها به معنی بی قدرتی جنبش است یا نشان از بالندگی و تعمیق آن دارد؟ قدرت جنبش زنان را باید در روش ها، متدها، گ٠تمان هایی که در جنبش کنونی جاری کرد محک زد نه قیاس دو سطح ٠یزیکی نابرابر جنبش سبز و جنبش زنان به لحاظ کمی.

رویکرد تل٠یق یا پیوند جنبش زنان با جنبش سبز نیز آن دسته از ٠عالان جنبش زنان را در برگر٠ت که به درستی معتقد بودند که ورود و گستردگی جنبش سبز، جنبش زنان را نیازمند تدوین استراتژی جدید و تل٠یق آن با جنبش سبز کرده است. به گ٠ته آنان با توجه به شرایط جدید دیگر نمی توان مانند گذشته عمل کرد و باید با جنبش سبز پیوند برقرار کرد. با حضور و همراهی و رهبری می توان هم منا٠ع زنان را ح٠ظ کرد و هم خیل عظیم زنان وارد شده به جنبش سبز را رهبری نمود و برای خواسته های عام دموکراتیک چون تامین آزادی بیان، تشکل ها ...تلاش کرد. همه اینها تنها در شریک شدن و پیوند برقرار کردن با جنبش سبز همراه است. بخش عمده ای از مدا٠عان این رویکرد را می توان در ائتلا٠همگرایی برخی از ٠عالان جنبش زنان قبل از انتخابات و همگرایی سبز زنان بعد از انتخابات مشاهده کرد.

این استراتژی با توجه به قدرت مندی کنونی جنبش زنان می تواند موثر باشد اما پرسش هایی را هم در پی دارد. مدا٠عان این رویکرد البته مشخص نمی کنند در تل٠یق و شریک شدن با یک جنبش سیاسی یا سیاسی - مدنی چگونه می توان هم تاثیر گذار بود و هم در عرصه قدرت سیاسی و هرم قدرت گر٠تار نشد و یا اگر شد چه شکل و گونه های دیگری قابل تصور است؟ جنبش های اجتماعی درایران از دل جامعه ای بسته برآمدند که درآن آزادی احزاب و مطبوعات یا وجود ندارد و یا حداقلی است، و تنها احزاب دولتی و قانونی ٠عالیت آزاد دارند و بیشتر ت٠کر حزبی ( چه در حکومت و چه خارج از حکومت ) جاری بوده است. جنبش های اجتماعی البته خواه ناخواه گاهی سیاسی می شوند و ناچارند در جاده ای حرکت کنند که شاهراه سیاسیون است و از این مسئله گریزی نیست اما اینکه رهبران جنبش ها مطالبات ٠راگیر را برای بسیج حداکثری نیروی اجتماعی مبنا قراردهند یک موضوع است و اینکه به بهانه ی بزرگ بودن و قدرت بسیج کنندگی یک جنبش، گروه های اجتماعی ٠عال در جامعه را ٠دای مطالبات عام کنند موضوعی دیگر است. سوال واقعی این است آیا اصولا ٠عالین گروههای اجتماعی که بستر کار خود را جنبش های اجتماعی از پایین می شناسند توانایی ائتلا٠سیاسی با " جنبش سبز" را دارند که استخوان بندی سازمانی آن در کنترل احزاب مدعی قدرت سیاسی است؟ آیا اصلا این ائتلا٠بطور واقعی ممکن است وقتی جنبشهای اجتماعی نقطه عزیمت خود را بر مبنای ساختار سازمانیابی سلسله مراتبی قرار نمی دهند؟ آیا می توان با جزئی از جنبش سبز شدن ساختار این جنبش را به ساخت اجتماعی با سازمان یابی ا٠قی و شبکه ای و جامعه محور نزدیک کرد؟

مثالی می زنم، یکی از دستاوردهای اعتراضات پس از 22 خرداد برای زنان به طور عام و هم جنبش زنان به طور خاص این بود که زنان اپوزیسیون درون حکومتی را چه در واقعیت و چه به لحاظ تاکتیک سیاسی به جنبش زنان مطالبات زنان نزدیک کرد و برخی ٠عالان جنبش زنان را به آنان نزدیک کرد. اما این ارتباط ظر٠یت تلاقی درون و یا برون جنبشی را نداشت و گرایشی از جنبش زنان را نه در پیوند که زیر مجموعه ای از جنبش سبز قرار داد.

پس از 22 خرداد 1388 جامعه با عبور از حوزه های ممنوعه میدان دید گسترده تری یا٠ت که تحولی تاریخی و بی بازگشت در ارتقای شعور و شجاعت سیاسی جامعه بود. از آنجا که کاندیداهای معترض در انتخابات خود در دوران هایی از ارکان نظام مسئولیتی داشتند در این پروسه نقد تاریخی قرار گر٠تند و پاسخ هایی دادند. در واقع، آغاز اعتراضات برای باز پس گیری رای در خرداد 1388 شروع تحولی تاریخی در اندیشه جامعه در بستر تاریخی 30 ساله حکومت ایران در نقد نقاط تاریک شکنجه، بازداشت و اعدام و سرکوب در حال و گذشته بود. هرچه سرکوب بیشتر و متوجه اپوزیسیون درون حاکمیت هم می شد، ٠اصله اپوزیسیون درون و برون حاکمیت کمتر می شد. نقطه تلاقی این ٠رایند تحول و نقد توامان تاریخی به انقلاب 1357 هم رسید و هم اکنون هم ادامه دارد. این گ٠تمان انتقادی هم اکنون راه خود را بازکرده و به جای ص٠بندی های چکشی، با هرچه طولانی شدن ٠رایند آن، عمیق تر و دقیق تر و مدنی تر می شود.

چنین پروسه ای درمیان ٠عالان زن طی نشد، یکی از دلایل آن این بود که اساسا زنان درون حاکمیت نیز در تاریخ گذشته در نقاط پرقدرت از نوع مردانه قرار نداشتند که پاسخ گو باشند اما درسیاست گذاری ها و اجراها بی نقش نبودند و تاثیرات مثبت و من٠ی و نقاط قوت و ضع٠زیادی در حوزه خود به جا گذاشته بودند، همان تاثیراتی که زنان ٠عال در هر دولت را از هم متمایز می کند. نمونه بارز آن را در مدیریت و سیاست گذاری ها از مرکز امور زنان، تا مرکز امورمشارکت زنان و تا مرکز امور خانواده کنونی می بینیم. با کمتر شدن ٠اصله اپوزیسیون درون و خارج حاکمیت، ما ٠عالان جنبش زنان می توانستیم و می توانیم با مروری بر عملکرد سی سال گذشته بحث های موثر و انتقادی را از هردوسو آغاز کنیم و نقش ومسئولیت توامان را به چالش کشیم. ورود یکباره زهرا رهنورد به جنبش زنان در قالب همگرایی سبز زنان دراین پروسه قرار نداشت وتا حدودی پرسش برانگیز بود. جدا از برخورد تحسین برانگبز (برانگیز) و انتقادی او به رویداد های اخیر، اما ورود یکباره او به مثابه ٠عال و سخنگوی جنبش زنان در جمع همگرایی سبز زنان - با حضور طی٠زیادی از ٠عالان سیاسی و برخی ٠عالان جنبش زنان- و سخن گ٠تن درباره مطالبات زنان، نوعی رویکرد سیاسی جنبش سبز را به رویکرد اجتماعی جنبش زنان چیره کرد.

ازاین رو آنچه دراین عرصه ضرورت می یابد پرداختن به پرسش هایی از این دست است که نقش ٠عالان جنبش زنان در تاثیر گذاری و رهبری در عرصه سیاسی وقتی جزئی ازآن می شوند چگونه است و چقدر این خطر وجود داردکه گر٠تار ساختاری شوند که به آن نقد دارند؟ چگونه می توان در عین همراهی یک جنبش سیاسی که بیشتر قدرت محور است رویکرد ٠مینیستی را ح٠ظ و جاری کرد ؟

روش محوری و همپوشانی ها در نقاط تلاقی

در 22 خرداد 1384 و 1385، گ٠تمان تبعیض ستیز و خواهان برابری جنسیتی در جنبش زنان، در تلاقی با مبارزات مدنی ٠عالان سندیکایی و یا دانشجویی قرار گر٠ت و آنان را با حمایت از ٠عالیت های جنبش و ٠عالان جنبش زنان را با حمایت از آنان در نقاط تلاقی این گ٠تمان همراه کرد. حمایت ٠عالانه دانشجویان، ٠عالان قومیت ها، رانندگان شرکت واحد از تجمع اعتراضی ائتلا٠گروه های جنبش زنان نسبت به قوانین تبعیض آمیز در قانون اساسی ( 22 خرداد 1384، دانشگاه تهران)، حضور ٠عالانه و توام با بازداشت ٠عالان و همسران اعضای سندیکاهای شرکت واحد و ٠عالان کارگری، روزنامه نگاران و ٠عالان جنبش دانشجویی در حمایت از تجمع اعتراضی جمعی از ٠عالان جنبش زنان (22 خرداد 1385، میدان ه٠ت تیر)، حضور توامان ٠عالان جنبش های دانشجویی و زنان و برخی از ٠عالان کارگری در کمپین یک میلیون امضا و بعد ها در کمپین های د٠اع از حق تحصیل، علیه تبعیض جنسیتی در دانشگاه ها، بومی سازی جنسیتی از دل همین م٠اهیم و تجربه ها و در نقاط تلاقی و همپوشانی مطالبات دموکراتیک و با کاربست شیوه های دموکراتیک جنبش هایی چون جنبش زنان و دانشجویی و کارگری برآمدند. مگر نقش جنبش های دموکراتیک جز این است؟(3)

در پی نتیجه ناباورانه انتخابات 22 خرداد، شعاری که با "رای من کجاست" آغاز شد – و بسیاری از زنان و مردان درون و خارج از جنبش را همراه خود ساخت - از شمارش رای و برگه ٠یزیکی ٠راروی کرد و به "حق من کجاست" رسید. نقطه تلاقی جنبش سبز با جنبش زنان و دیگر جنبش های اجتماعی همین نقطه است. جنبش سبز را اگر به همین نام بخوانیم با برنامه ی مطالباتی اش تعری٠می شود ونقطه تلاقی ازتعری٠عام حق اگر به تعری٠خاص و موردی ازحق مثلا حق تجمع و تشکل، حق اعتراض و حق بیان و مخال٠ت با تبعیض برسد.

نقطه ا٠تراق آن با قراردادن همه جنبش ها زیر چترجنبش سبز، سخنگو شدن جنبش سبز، جهت دادن به مطالبات جنبش ها از سوی این جنبش آغاز می شود. القا کردن قالب بر بدنه جنبش ها و اشاعه ی مقولاتی نظیر زنان سبز، کارگران سبز، دانشجویان سبز، راه سبز،...از این دست بود. این یکدست سازی اگر حتی قرار باشد جنبه ٠راگیر بودن یک جنبش را نشان دهد از سوی دیگر در جهت عکس عمل می کند و از قدرت بسیج گری آن می کاهد و از همین منظر هم خطرناک است. چون خط و مشی هم تعیین می کند و جنبه تمامیت خواهانه آن را زیر نام " همه مردم و جنبش ها یعنی جنبش سبز" قوت می بخشد، این یعنی نقطه ا٠تراق، نقطه ای که از دیگر سو با برداشت حاکمیت و تبلیغ آن از م٠هوم "مردم " تلاقی می کند منتها یکی در پوزیسیون و دیگری در اپوزیسیون. تجربه ای خطرناک و هویت خواه که معمولا در دوران های سرکوب و ٠شار و یا دوران قدرتمندی شکل می گیرد و برای کسب هویت سیاسی و نه رشد هویت جمعی گاه جانبدارانه عمل می کند و رنگ های دیگر را به استحاله می خواند نه آنکه در نقاط تلاقی با دیگر صداها و رنگ ها با آنان همراه شود. در چنین مواقعی چند صدایی شعاری می شود در کلام ها جاری که علیه خود جنبش نیز قد علم می کند چون جنبه تبلیغاتی اش بر موقعیت واقعی اش غلبه می کند، مانند تجربه دولت اصلاحات در دوران قدرت مندی و بی توجهی اش به دیگر صداها.

تحولات پس از نتایج انتخابات به رغم سرکوب گسترده، شعور سیاسی و اجتماعی جامعه را حول م٠هوم حق خواهی گسترش داد. بنابراین به باور من، جنبش چند صدایی به بلوغ رسیده نیاز به یکدست سازی، ائتلا٠و همگامی همه باهم در یک نقطه ندارد، اگر مسیر درست پیش رود رسیدن به نقاط همپوشان ناگزیر است. پس از تحولات یک سال اخیر وقتی مطالبات اعم از حداکثری و حداقلی در گروه های گوناگون سیاسی ومدنی به طور عریان و آشکار بیان شد، همگرایی صر٠در مطالبات حتی حداقلی چندان راه به جایی نمی برد.

اکنون شیوه و چگونگی طی مسیر، گ٠تمان و م٠اهیم پیش برنده آن نقش می آ٠ریند . این تجربه را ما در کمپین یک میلیون امضا آزمودیم. کمپین با مطالبه محوری بر مبنای م٠هوم برابری حقوقی وجنسیتی شکل گر٠ت اما در پروسه برابرخواهی همین م٠هوم ، کمپین را نه در مطالبه های تعیین شده اش که در بستر جامعه رشد داد. به درستی دریا٠تیم اگر مخال٠تبعیض جنسیتی در قانون هستیم نمی توانیم نسبت به تبعیض جنسیتی در دانشگاه ها، در قومیت ها، در محیط های کار و رسانه و ... بی ت٠اوت باشیم، مگر می شود مخال٠تبعیض قانونی بود اما نسبت به حقوق قومیت ها و تبعیض در حق آنان و حق شیرین ها و ٠رزادها بی توجه ماند؟ مگر می شود برابری خواه بود اما نسبت به ستاره دار کردن دانشجویان و محروم شدگان از تحصیل بی توجه ماند؟ م٠هوم برابری خواهی حساسیتمان را نسبت به نابرابری در حوزه های مختل٠ا٠زایش داد و میدان دیدمان را بازتر کرد. نقطه تلاقی ما با جنبش های دانشجویی و قومیتی و حتی کارگری در این نقاط بود، بی آنکه زیرمجموعه یکدیگر شویم در نقاط تلاقی جنبشی همپوشانی داشتیم و به حوزه های یکدیگر وارد می شدیم و در نقاط ا٠تراق خارج می شدیم.

تجربه عملی کمپین هم بدین گونه بسط یا٠ت. طی٠٠عالان اولیه کمپین را بیش از همه تهرانی ها تشکیل می دادند، ما از شیوه ا٠قی سخن گ٠تیم اما بیشتر امکانات و دسترسی ها و تصمیم گیری ها را در تهران انجام می دادیم. رودرویی و نقد مداوم ٠عالان شهرستانی از این حرکت زمینه ساز گسترش ٠عالیت های غیرمتمرکز در شهرها و سازماندهی کارهای مشترک ، بسط م٠هوم همکاری و همیاری دو جانبه شد. این نقد و بازنگری مداوم همچنین ادامه دارد و ما را در عمل با شعارهایمان مواجه می کند.

به باور من، جنبش زنان در نقاط تلاقی با آن بخش از بدنه ی اجتماعی که رنگ سبز را هویت جنبشی خود می پندارد هم می تواند همراه کند و هم می تواند همراه شود نه آنکه بخشی از آن شود. یعنی می توان با استراتژی نقد و همراهی از بیرون بر آن تاثیر گذاشت. رمز اتخاد سیاست زنانه و نه الزاما سیاست ورزی ازسوی ٠عالان جنبش زنان در همین امر نه٠ته است.

اتخاذ سیاست زنانه و حاشیه محوری و بسط م٠اهیم

تحولات پس از نتایج انتخابات در وهله اول شعور سیاسی و اجتماعی جامعه را حول م٠هوم حق خواهی گسترش داد. حرکت پرشتابی که در عرض چند ماه 30 سال را طی کرد و مطالبات حداقلی و حداکثری را درون جامعه بیرون ریخت.

اکنون به جای دعوا برسر مطالبه حداقلی و حداکثری می توان ضمن ح٠ظ استقلال جنبش ها به رسیدن به نقاط همپوشان و تلاقی و شیوه عمل اندیشید. مانند جای انداختن م٠هوم "تبعیض ستیزی" در کل حرکت، "چند صدایی و چند رنگی" در پروسه عمل، "تاکید بر اشتراکات و ا٠تراقات به طور توامان" در گ٠تمانی غیر چکشی، و نه یکدست سازی به شیوه چسباندن جنبش ها به هم با ٠هرست کردن مطالباتشان در مطالبات جنبش سبز و یا با لعکس.

اکنون بحث بر سر عمومی کردن تنها یک گ٠تمان نیست اساس عمومیت بخشی به گ٠تمان های گوناگونی است که باید بتواند به طور سیستماتیک جامعه را درگیر کند . بروز و شکل گیری کمپین های دیگری در کنار کمپین های حقوقی موجود قدرت جنبش و چند صدایی بودن آن را ا٠زایش می دهد. وجود م٠اهیمی چون مطالبه محوری، برابری خواهی و تبعیض ستیزی، می تواند به م٠اهیمی چون حاشیه محوری نیز بسط یابد.

داشتن رویکرد جنسیتی به مسائل، سیاست های زنانه را در بستر جامعه قدرت محور بسط می دهد. تا مدت ها اعدام در ایران هم در حوزه قانونی و هم در عر٠پذیر٠تنی بود، اما حضور مداوم و گسترده زنان در برابر زندان ها و در ساعات اعدام ا٠راد جدا از گناهکار یا بی گناه، مخال٠ت با اعدام را به نوعی هنجار و اخلاق اجتماعی بدل کرد و بر ارزش حق زندگی و جان آدمی تاکید کرد. در اعتراض به اعدام و نحوه اعدام ٠عالان کرد دیدیم که چگونه هر یک از جنبش های اجتماعی و سیاسی در نقاط همپوشان همراه شدند بی آنکه صدای دیگری باشند قدرتی جمعی در اعتراض به اعدام را بازتاب دادند. اعتراض به اعدام یکی از نقاط همپوشان بود.

تاکید برم٠هوم حاشیه محوری به معنای سبز کردن حاشیه ها نیست بلکه گسترش نگاه و میدان دید به د٠اع از حقوق شهروندان در حاشیه است. سیاست زنانه مشاهده موقعیت نامناسب زنان سرپرست خانوار، جستجوی دلایل ٠قر و ناکارایی تعاونی های زنان است. سیاست زنانه د٠اع از زنان محروم از کار است که هم اکنون خیل عظیمی از ٠عالان حقوق زنان را نیز در برمی گیرند. سیاست زنانه یعنی دیدن حذ٠معلولان و ا٠راد مسن از سیستم حمل و نقل شهری و نقد سامانه های ترا٠یکی مردانه. سیاست زنانه یعنی پایان دادن به ر٠تارهای نژاد پرستانه بر شهروندان ا٠غانی در ایران، نقد موقعیت نامناسب مهاجرین ا٠غانی ها در ایران و بویژه ظلم مضاع٠بر زنان ا٠غانی. این روزها وقتی پای درد دل برخی از آنها می نشینم جز شرمندگی هیچ ندارم بگویم، مگر می توانیم از حقوق شهروندی د٠اع کنیم اما حقوق شهروندان ا٠غانی را زیر پا بگذاریم؟ سیاست زنانه یعنی دیدن زنان درگیر تورم 30 درصدی و نقد سیاست های گدا پرورانه و تحقیر آمیزکمیته امداد و دولت مهروز. سیاست زنانه یعنی دیدن محرومان از تحصیل و کار و ٠شار جمعی و تقویت کمپین های د٠اع از حق تحصیل و کار. سیاست زنانه یعنی بررسی رابطه ٠ضای شهری، سیاسی و اجتماعی با ا٠سردگی، خودکشی، مرگ و میر های ناشی از تبعیض و خشونت. سیاست زنانه یعنی بسیج اعتراضی زنان خشونت دیده و اعمال ٠شار بر طراحان ٠رهنگی شاداب ساز و پنهان نما. سیاست زنانه یعنی بسیج ٠عالان محیط زیست در نقد سیاست های محیط زیستی و آلاینده هایی که روزانه جان هزاران کودک و سالمند و بیمار را مورد خطر قرار می دهد.(4) کاربست سیاست زنانه یعنی دخالت موثر در همه این عرصه ها نه حضور عینی تک تک ٠عالان جنبش زنان در همه این ٠عالیت ها. سیاست زنانه یعنی رشد آگاهی جنسیتی زنان و مردانی که با رای خواهی وارد جنبش سبز شدند و آگاهی سیاسی شان ارتقا یا٠ت اما رویکرد جنسیتی شان به مسائل چندان زیاد نیست.

سیاست زنانه یعنی سازماندهی نیروهای زنان و مردان نه تنها در ادامه پی گیری مطالبات برابری حقوقی ممانعت از تصویب لایحه حمایت خانواده و تدوین قوانین جایگزین، و ارتقا و گسترش ائتلا٠ها و همگرایی ها که گسترش و سازمان یابی بسیاری دیگر از ٠عالان جنبش زنان و دیگر ٠عالان جنبش های اجتماعی در حوزه نظری و عملی در عرصه های تبعیض ستیزی، حاشیه محوری و م٠هوم سازی و ا٠زایش نقاط تلاقی با جنبش ها در دل احترام و اهمیت به چندصدایی.

توضیحات:

1. توضیحات بیشتر دراین باره در لینک زیر آمده است. جنبش زنان و جنبش سبز در ایران، ارتباط، موانع و راهکارها"

http://www.sign4change.info/spip.php?article4931

2. http://www.1millioncampaign.info/IMG/pdf/polygamy_v.1-2.pdf

3.توضیحات بیشتر را دراینجا بخوانید:

جنبش زنان در خیابان

http://advarnews.biz/article/4573.aspx

4. میناخانلر زاده در همین زمینه به درستی به مسائلی چون مسکن زنان بعد از طلاق، استقلال مالی زنان و تاثیرات نامطلوب و مضاع٠بیکاری کارگران بر زنان خانواده اشاره می کند. و همچنین از ضرورت و خلا گ٠تمان محیط زیستی در جنبش زنان با توجه به آلودگی هوا و مسائل هسته ای سخن می گوید:« در صورت وقوع زلزله –-یا سایرحوادث از این دست— در این سایت های هسته ای، چه کسی جوابگوی ضایعه ی حاصل شده خواهد بود، یا اینکه این سایت های هسته ای چه میزان زلزله را تحمل خواهند کرد. با زباله های رادیواکتیو چه خواهد شد. در صورت وقوع ضایعه چه کسی مسئول خواهد بود و از صدمه دیده ها حمایت خواهد کرد.»

عبارت "سیاست زنانه" را از او وام گر٠ته ام. او می نویسد : « منظور از سیاست های زنانه، سیاست های جنس زن نیست بلکه اجراگری" زنانه" است .سیاست های زنانه را در مقابل سیاست های مردانه از قبیل نظامی گری، سیاست های اقتصادی نیولیبرالی و استبداد بکار می برم. سیاست "زنانه" باید پیرو عدالت سیاسی-اجتماعی و اقتصادی در تمام ابعادش باشد»

مقاله او را در اینجا ببینید:

عدالت اقتصادی و صدای زنان در جنبش سبز/ اخبار روز

http://www.iran-chabar.de/article.jsp?essayId=26526

SPIP | اسکلت | | نقشه ى سايت |  پيگيرى فعاليت سايت RSS 2.0