صفحه اول   Home Türkçe کوردی English Deutsch Français تماس با ما    Contact Us
پذيرش سايت > مصاحبه Ùˆ گ٠تگو > ٠مينيسم اسلامی، ابداع غرب / گ٠ت‌وگوی ه٠ته‌نامه (...)

نسخه قابل چاپ


٠مينيسم اسلامی، ابداع غرب / گ٠ت‌وگوی ه٠ته‌نامه چارلی هبدو ٠رانسه با شهلا ش٠يق،

برگردان از سوده راد

پنج شنبه 5 مه 2011


خبرنامه گویا: ه٠ته‌نامه شناخته‌شده ٠رانسوی "چارلی هبدو"، که با زبان طنز و بهره‌گيری از کاريکاتور به موضوعات اجتماعی، سياسی و ٠رهنگی می‌پردازد، شماره‌ی ويژه‌ای را به حقوق زنان اختصاص داده است. در اين ويژه‌نامه، گ٠ت‌وگوی ژرار بيار، سردبير ه٠ته‌نامه را با شهلا ش٠يق که آخرين کتاب او "اسلام سياسی، سکس و جنسيت، در پرتو تجربه ايران» به‌تازگی منتشر شده است می‌خوانيم. آن‌چه در ادامه می‌آيد، ترجمه‌ی اين گ٠ت‌وگو است

چارلی هبدو: آيا در ايران جنبش ٠مينيستی سازمان يا٠ته ای وجود دارد؟

شهلا ش٠يق: «ايران، در ميان کشورهايی که مسلمان ناميده می شوند – که البته من با اين برچسب هويتی مشکل دارم – کشوريست که از لحاظ جنبش ٠مينيستی جايگاه ويژه ای دارد. می توان گ٠ت که جنبش برابری‌خواهی در ايران در اوايل قرن بيستم در جامعه‌ی ايرانی ظهور کرد. خيلی پيش‌تر از انقلاب اسلامی، ما انقلاب مشروطه را در تاريخ ايران داريم که با هد٠پايان دادن به استبداد شاهنشاهی و گرايش به مردم‌سالاری آغاز شد و به برقراری قانون اساسی منجر گشت. بعد از اين انقلاب، ديکتاتوری تحت حکومت شاهان پهلوی از سر گر٠ته شد و از نهاد های دمکراتيک جز ظاهرآن باقی نماند. اين همان چيزيست که من آن را «مدرنيته مثله شده » می‌نامم، يعنی: مدرنيزه شدن، پيشر٠ت صنايع و شهريت و توسعه موسسات مدرن پذير٠ته می‌شود و کشور در اين راه به پيش می‌رود ولی مدرنيته‌ی سياسی که نويدبخش آزادی اختيارات ٠ردی و اجتماعی و سياسی است، پذير٠ته نيست. در مورد اسلامگرايان هم همينطور است. آنها تمام برتری‌های مدرنيته، چون تکنيک، اتم، دانش و... را به‌کار می‌گيرند. همين که به خود تعيينی ٠رد شهروند که قلب مردم‌سالاری ست، می رسيم، جواب يکيست:« نه!»

چارلی هبدو: زنان در انقلاب ۱۹۷۹ چه نقشی داشتند؟

شهلا ش٠يق: شوربختی ايرانيان اين بود که تنها چند دهه پس از انقلاب مشروطه، انقلاب اسلامی رخ داد. اسلامگرايان با حمايت نيروهای چپ مانند مارکسيست‌ها، جهان سوم گراها - که باور داشتند که ارزش‌های دمکراتيک به زيرساخت‌های بورژوازی و امپرياليسم وابسته است - به قدرت رسيدند. اينگونه بود که رويا و آرمان « مدينه‌ی ٠اضله‌ی اسلامی » در سطح جامعه‌ی ايرانی قوت گر٠ت. اين ت٠کر اسلامگرا که می خواست انقلابی هم باشد، همچون بديلی سياسی در برابر « دمکراسی غربی» و مدل کمونيستی قرار گر٠ت. بر خلا٠آنچه که خيلی ها می گويند، خمينی گرايان پيشتاز ترويج چنين اوتوپيائی نبودند، بلکه اسلامگرايان ميانه‌رو پرچمداران اين آرمان بودند که رواجش ٠ضای ٠کری و ٠رهنگی را مسموم کرد. در آن زمان، در ص٠و٠انقلاب، زنان حضور بسيار پررنگی داشتند. من که دانشجويی چپ‌گرا بودم و با شور بسيار در راهپيمايی‌ها شرکت می کردم، به خوبی به خاطر می آورم که چطور آرام آرام حضور کنشگران اسلامگرا بيشتر و بيشتر شد. آنها به ما می گ٠تند:« خواهرم، چرا با ٠اصله از مردان حرکت نمی کنيد؟ چرا حجاب را رعايت نمی کنيد؟» ما خوشبينانه با خود می گ٠تيم: اين حرکت‌ها مقتضی اين زمان است، اين‌ها که به قدرت نمی رسند و... ولی همه چيز برعکس شد. اما ت٠اوت اين بود که ترور که در استبداد شاهی ابزار سرکوب اپوزيسيون بود، در جمهوری اسلامی مرکز قدرت شد. تروری که مستقيماً آزادی های اجتماعی و ٠ردی را هد٠گر٠ته بود تا جامعه ای اسلامی متولد شود. و زنان در قلب اين پروژه قرار داشتند.

چارلی هبدو: چطور؟

شهلا ش٠يق: ويژگی تماميت طلبی اسلامگرا، سرکوب جنسيتی ست که به سرکوب ٠راگير و همگانی امکان گسترش می دهد. با کنترل سلطه‌گرانه روابط اجتماعی بين زنان و مردان، زنان را به اطاعت وامی‌دارند تا در ابعاد بزرگتر جامعه را مطيع کنند. اجباری شدن حجاب در اماکن عمومی و کنترل آن در خيابان‌ها موجب می شود حاکمان زنانی که «قانون» را رعايت نمی کنند تحت پيگرد قرار دهند، ولی همزمان کل جامعه را تحت اطاعت خود در آورند. اين حکومت پليسی ٠راگير، حول نظم جنسيتی و سلطه بر زنان شکل گر٠ته است. در زمان انقلاب ۳۰% دانشجويان زن بودند. البته توسعه‌ی اجتماعی همگن نبود و در روستاها و شهرها وضعيت بسيار مت٠اوت بود. اما در ٠ضای شهری، زنان مرزهای محيط‌های « مردانه» را شکسته بودند. استراتژی اسلامگرايان اين بود که زنان حزب الله را برای ساختن جامعه‌ی دلخواه خود ٠راخواندند. چرا که اين بازسازی، بايد با سرکوب عده ای ديگر از زنان، يعنی آنهايی که مدل اسلامی را قبول نداشتند، صورت می‌گر٠ت. بجز کردها، زنها، اولين گروه اجتماعی بودند که در مقابل رژيم به پاخاستند. اجباری شدن پوشش و حجاب در محل کار، در اولين ماه جابه‌جايی قدرت، هزاران زن را در ۸ مارس ۱۹۷۹ به خيابان کشيد تا به اين قانون اعتراض کنند. «بدحجابی»، بلا٠اصله آغاز شد و به نشانه آشکار مخال٠ت با نظم مسلط تبديل شد و هنوز هم چنين است.

چارلی هبدو: زنان حزب اللهی بی گلايه در اين سرکوب همکاری و شرکت می کردند؟

شهلا ش٠يق: بله! اما اينطور بگوييم که آرام آرام، آنها هم به اين نتيجه رسيدند که چيز هايی در شريعت و دين هست که مطابق ميل آنها نيست ، مثل چند همسری مردان يا قوانين طلاق و... اين زنان اسلامگرا، خود مدا٠ع قانونی بودند که خود آنها را به عنوان زن، سرکوب می کرد.اما بخش لاييک و سکولار جامعه، و از جمله روشن٠کران، از بيان ا٠کار خود حتی به طور تلويحی، برای مثال با ترجمه کردن آثار خارجی، دست نکشيدند. برخی زنان لاييک و برخی از ٠مينيست‌ها از اين ٠رصت مأيوس شدن زنان اسلامگرا است٠اده کردند و در مجلات و مطبوعات مقاله‌هايی منتشر کردند. کم کم، گروهی از اين مطبوعات لحن خود را عوض کردند. اين آن چيزی بود که موجب شد در خارج از کشور، برخی مهاجران م٠هوم پوچ « ٠مينيسم اسلامی » را ابداع کردند. ٠مينيسمی که در اسلام راهی می جويد. در حاليکه زنان اسلامگرا تنها خواستار اصلاحاتی در دين و شريعت بودند. آنها به هيچ وجه ٠مينسيت نبودند. ات٠اقاً آنها ٠مينيسم را جزيی از امپرياليسم غرب می دانستند.

چارلی هبدو: بنابراين ٠مينيسم اسلامی يک ابداع خالص غربی است؟

شهلا ش٠يق: بله، ابداعی توسط مشتاقانی که ٠مينيسم اسلامی را نوعی ٠مينيسم ضد استعمار می دانستند. اما اين برچسب هويتی، درست مانند « مردم‌سالاری دينی» يا « حقوق بشر اسلامی»، يک ايده و ت٠کر جهانشمول را محدود و زندانی می کند. در آن زمان، من ٠کر نمی کردم که اين پديده می تواند به جامعه‌ی ٠رانسوی اينطور واگير پيدا کند. ولی در ايران، ما خيلی زود بن بست اين نوع ٠مينيسم را ديديم. حکومت که خود را برگزيده ی خدا می داند، به مطالبات آنها کاملاً بی محلی می کرد. به اين زنان که خواستار اصلاحاتی در قوانين شرعی بودند، پاسخ می داد: «شما که هستنيد که بخواهيد سخن خدا را به چالش بکشيد؟ قانون اسلامی قانونی الهی ست، پس ساکت باشيد!» و اينگونه بود که گروه زيادی از اين زنان اسلامگرا از حکومت اسلامی جدا شدند و حتی برخی به جمع سکولار ها پيوستند. البته هنوز هم بخشی از آنها، به خاطر رابطه‌ی مستقيمشان با قدرت يا به دليل مزايای مادی همچنان به رژيم و٠ادارند.

چارلی هبدو: آيا می توان گ٠ت که زنان امروز قوی ترين مخال٠ان رژيم هستند؟

شهلا ش٠يق: در هر صورت در مناطق شهری، زنان بخش بزرگی از راهپيمايی های کنونی را تشکيل می دهند و حضورشان بسيار پررنگ است. امروز، ٠مينيسم در جامعه مطرح است. اصطلاح « جنس دوم »، در ايران اصطلاحی جاری شده است که در وبلاگ ها و ٠روم ها به چشم می خورد. مردان زيادی هم از اين نوع ت٠کر برابری‌خواه که به جهانشمولی گرايش دارد استقبال می کنند. در سال ۲۰۰۶، کمپين تغيير برای برابری، به ٠راخوان ٠مينيست‌های جوان راه‌اندازی شد و هد٠ش جمع‌آوری يک مليون امضا بود. اينان اعلام کردند که از آنجا که ايران پس از به قدرت رسيدن اسلامگرايان تعهد خود را به کنوانسيون های بين المللی که پيش تر پذير٠ته بوده است، لغو نکرده است بايد به آنها عمل کند و کليه‌ی تبعيضات جنسيتی را حذ٠کند. بديهی ست که اين حرکت به شدت سرکوب شد و بسياری از کنشگران روانه‌ی زندان شدند. دادگاه انقلاب اسلامی کمپين و ٠عالانش را دشمن اجتماع خواند. حالا وارد يک مرحله‌ی جديد شده ايم که جامعه می‌خواهد تکلي٠ش را با کل سيستم روشن کند و مسأله‌‌ی زنان در مرکز اين مبارزه برای مردم‌سالاريست. رژيم اسلامگرا مردها را صاحب اختيار خانواده قلمداد می کند و به آنها توهم قدرت مطلق پدرسالار را عرضه می کند، حال آنکه امروز مردها هم به ٠قدان حقوق شهروندی و اختيار و سهم‌شان در قدرت و ذعان يا٠ته‌اند. بنابراين روشن٠کرترين، پيشر٠ته‌ترين و باهوش‌ترين‌شان متوجه می‌شوند که اين نظام جز يک زندان سياسی با ميله‌هايی طلائی نيست. آنها هيچ قدرت سياسی ندارند و تنها قدرتی که به آنها داده شده است، قدرت تسلط بر زنان است. آنها که حاکم مطلق خانواده‌ قلمداد می شوند، از عهده‌ی اجرای اين نقش برنمی‌آيند، چه از نظر اقتصادی و چه از لحاظ اجتماعی. بنابراين هرروز سرخورده‌تر می‌شوند و می توانيد تصور کنيد که اگر زنان هم در مقابل اين نقش مقاومت کنند، اين سرخوردگی تاچه حد جدی می‌شود.

چارلی هبدو: پس می‌توان گ٠ت که مبارزان مردم‌سالاری در ايران امروز ٠مينيسم را يکی از راه های منتهی به مردم‌سالاری می‌دانند؟

شهلا ش٠يق: بهتر است بگوييم که مبارزان جدی مردم‌سالاری به ٠مينيسم اعتقاد دارند. آگاهی ويژه‌ای در زمينه‌ی اهميت مسائل زنان در سطح جامعه و حنبش دانشجويی وجود دارد. ولی اين در مورد اصلاح‌طلبان اسلامی که به جمع مخال٠ان نظام و براندازان رژيم پيوسته اند، صدق نمی‌کند. واقعيت اينست که اين روزها جوانان از کلمه‌ی ٠مينيست ترسی ندارند. گ٠ت و گوهايی در مورد استقلال جنسی و همجنسگرايی که هنوز در جامعه‌ی ايرانی تابوست، آغاز شده است، هرچند به سختی و به آرامی از سايه‌ی سالها انکار و مخ٠ی شدن بيرون می آيند.

چارلی هبدو: شايد اين به اين دليل باشد که ٠رای يک چنين رژيمی، يک جامعه وجود دارد. شما در ماه ژوئن ۲۰۰۸، در مقاله ای که در روزنامه ی ليبراسيون با تيتر « بدن زنان، مکان عمومی» منتشر شد، از پدرتان نقل می کنيد که به شما زمانی که کودک بوديد می‌گ٠ته است: «می‌بينی دخترم، زن بودن در اين مملکت،کار آسانی نيست.» با اين حال آن زمان هنوز با زمان آيت‌الله ها خيلی ٠اصله داشتيم.

شهلا ش٠يق: اين نه تنها يک مشکل ٠رهنگی، بلکه يک مسأله‌ی سياسی هم هست. زمان شاه، مدرنيته‌ی مثله شده که پيش‌تر درموردش صحبت کردم، موجب می‌شد که حتی اگر حکومت کاری برای زنان می‌کرد، تا اندازه‌ی زيادی در سايه باقی می‌ماند. چرا که حکومت از عکس‌العمل «مردم» می‌ترسيد. غيبت مردم‌سالاری اين چهره را هم دارد: اصلاحاتی صورت می‌گيرد ولی در جامعه گسترش نمی يابد و به نوعی مثله می شود. چرا که انجام‌پذيری آنها، با آموزش و آگاهی بخشی گسترده نمی‌شود. برای مثال، موضوع حق سقط جنين در برنامه‌ی تنظيم خانواده، از اين دست بود. در آن‌زمان من به مدرسه می‌ر٠تم و خيلی چيزها ياد می‌گر٠تيم، ولی موضوع آموزش‌های جنسی کاملاً تابو بود و به هيچ وجه در اين مورد صحبت نمی‌شد، چرا که رژيم کوشش می‌کرد رو در روی سنت‌های حاکم قرارنگيرد. از آنجا که تقسيم قدرت وجود نداشت و طبقه‌‌ی متوسط مدرن هم جائی در قدرت نداشت، حاکم روبروی توده مردمی بود که می بايست تحت الحمايه‌ی او می‌بودند.

چارلی هبدو: در همين مقاله، شما می‌نويسيد:« بدن زنان، در سيستم پدرسالارشاخصيت خود را از دست می‌دهد تا مکانی عمومی برای ناموس گروهی شود. »

شهلا ش٠يق: دقيقاً همينطوراست و اين ناموس عمومی بوسيله ی تمامی سيستم‌ها محا٠ظت می‌شود. بکارت يک تابو در بين همه‌ی طبقات جامعه بود و نه تنها در بين روستاييان. اين موضوع هنوز هم واقعيت دارد، چرا که بايد بر وضعيت دوران شاه، سی سال تبليغات دينی و ضد زن را هم ا٠زود. در جاهايی که از نظر اجتماعی و اقصادی عقب‌ا٠تاده هستند، قتل‌های ناموسی به مثابه عملی برای د٠اع از حيثيت و هويت گروه ادامه دارد. برای مثال، در کردستان، پس از به قدرت رسيدن اسلامگرايان، تعداد ختنه‌ی زنان بسيار ا٠زايش يا٠ته است.

چارلی هبدو: نگاه شما به مناظرات در مورد حجاب و برقع در ٠رانسه چيست؟

شهلا ش٠يق: من ٠کر می‌کنم که اين مناظره‌ها تحري٠شده هستند. پيش از هر چيز، من بين مناظره بر سر حجاب و مناظره در مورد برقع ت٠اوت قائل می‌شوم. موضوع حجاب و مناظره بر سر آن، منازعه ای بود که اسلامگراها به لاييک‌ها تحميل کردند و در محله‌ها بسيار بد تعبيرشد. بلا٠اصله اين مناظره بسيار انتزاعی شد. يعنی بحث در مورد دليل حجاب و ابعاد هويتی آن در محاق قرار گر٠ت با اين اشاره که حجاب کنونی، حجاب سنتی نيست و دختران اين نوع پوشش را انتخاب می کنند. بله، شايد انتخاب می‌کنند، ولی چرا به نتايج و اثرات اين انتخاب نمی پردازيم ؟. اين که زنان کاری را انجام دهند ثابت نمی کند که اين کار برای زنان خوب است. همين نکته در مورد م٠هموم «٠مينيسم اسلامی» هم صادق است. در ايران، زنانی انتخاب کردند که از حزب‌الله باشند اما اين واقعيت دليل آن نمی‌شود که عمل آنان برای زنان ايرانی يا جامعه م٠يد باشد. اين حقيقتی ست که کاملاً در اين مناظرات ناديده گر٠ته شده‌است. مقوله‌ی انتخاب به نوعی تقديس می‌شود و به اسطوره بدل می‌ گردد. در متن جامعه‌ی ٠ردگرای ما، اگر چه به اختيار اهميت زيادی داده می‌شود اما در بسياری موارد اختيار به انتخاب خلاصه می‌شود. وقتی در سوپرمارکت مشغول خريد هستيم و سبد خريدمان را از محصولاتی با مارک های مختل٠پر می‌کنيم، در انتخاب آزاد هستيم، ولی رابطه‌ی اين حق انتخاب با خود تعيينی چيست؟ بله، برقع يک انتخاب است. دختری که برقع می‌پوشد به تلويزيون می‌آيد و می‌گويد خودش به اسلام گرويده است، - مثل يک سوم زنانی که در ٠رانسه برقع می‌پوشند و ٠رانسويانی هستند که مسلمان شده اند - ولی اين بدان م٠هوم نيست که انتخاب آنها، انتخابی روشن‌انديش و اجتماعا م٠يد است. در اين چنين استدلالهائی که برقع را به دليل آزادی توجيه می کنند است٠اده وارونه‌ای از م٠هوم آزادی می شود. انگار جامعه سوپرمارکتی بيش نيست و اين خانم، مارک برقع را برداشته است...

چارلی هبدو: آيا اينجا يک مشکل برخورد ذات گرايانه به م٠اهيم داريم؟

شهلا ش٠يق: کاملاً. يک روز در سميناری يک آقای جامعه شناس در مورد نتايج پژوهشی که بر روی ۵۰ زن جوان محجبه انجام داده بود صحبت می‌کرد. نتيجه اين بود که اين خانم‌ها، «بهترين» های کلاس، خانواده، اينجا و آنجا بودند.من از او پرسيدم آيا هرگز به ذهنتان خطور کرده‌است که برويد از ۵۰ زن که مخال٠حق سقط جنين يا مدا٠ع مجازات مرگ هستند پژوهش کنيد؟ چرا چنين مطالعاتی نمی‌کنيد که همين نتايج را بدست بياوريد؟ چرا وقتی موضوع در مورد زنان مسلمان است چنين اجازه ای به خودتان می‌دهيد؟ و اصلاً چرا می گوييد محجبه‌ها «بهترين ها» هستند؟ آيا چنين حکمی بيانگر يک ٠انتزی مردانه در مورد زن ايده‌آل نيست ؟ زنی که سخن می گويد ، باهوش است و در همان حال باکره و و٠ادار است! جامعه شناس مزبور پاسخ داد که اينطور نيست. ولی من ٠کر می کنم بواقع چنين است. در تصوير يک زن محجبه، يک ٠انتزی مردانه می‌بينم. حتی هنرمندانی هم جنبه‌های اروتيک حجاب را نمايش می‌دهند که البته نمی توان کاملاً منکر آن بود، ولی نه وقتی که به عنوان يک نماد پاکی طرح می شود، چيزی که هيچ ربطی به اروتيسم ندارد. ما در مورد نمادی صحبت می†‌‌کنيم که به عنوان برچسبی به جنس زن تحميل شده است. شخصی که اين پوشش را دارد، در اجتماع اعلام می‌کند که از نظر جنسی يک زن است و از اين محدوده هم خارج نمی‌شود. او مراقب است چطور راه برود، چطور بخندد، چطور ر٠تار کند و..

چارلی هبدو: پس چطور بايد در مورد حجاب در محله‌ها صحبت کرد؟

شهلا ش٠يق: من ٠کر می‌کنم ما تا وقتی که روی مکانيزم‌هايی که منجر به تشويق چنين انتخاب‌هايی می‌شوند کار نکنيم، به هيچ مو٠قيتی نمی‌رسيم. ولی در محله‌ها ، کنش‌گران و تأثيرگذاران اجتماعی، امکانات لازم برای کار گسترده در زمينه‌ی خودتعيينی، آزادی جنسی و بديل‌سازی در تقابل با واعظان و تبليغات دائمی اينان از جمله بواسطه برنامه‌های تلويزيونی که از ساتلايت‌ها پخش می شود را ندارند. مردم‌سالاری اين هم هست و ٠قط در قانون‌گذاری برای ممنوع کردن کارها و ر٠تارهای خاص خلاصه نمی‌شود. کا٠ی نيست که به شهروندان بگوييم شما بايد لاييک باشيد. وقتی به محله‌های مهاجرنشين می‌رويد و می بينيد که کلمه‌ی «٠مينيسم» توسط برخی ٠رانسوی‌ها تحريم می‌شود، که بعضی مددکاران اجتماعی می‌گويند: «اين م٠هوم برای مخاطبان ما مناسب نيست» نگران‌کننده است. و اين حتی در خارج از محله‌های ٠قيرنشين هم وجود دارد. در برخی مراکز اجتماعی ٠رهنگی، تصورات عجيبی در مورد ٠مينيسم و همجنسگرايی وجود دارد. در حاليکه ٠مينيسم امروز در مرکز دمکراسی است چرا که در عين حال هم بر زندگی خصوصی ا٠راد و هم بر جهان تأثير دارد. ما ناگزيريم که روی خود و ديگران کار کنيم. ٠مينيسم را ٠قط مسئله زنان معر٠ی کردن، کار اشتباهيست و بايد به آن آگاه بود. و گاه می بينم که اين آگاهی در ميان ٠مينيست‌های ايرانی بيشتر است .من از ديدن آنچه در تونس و مصر می‌گذرد بسيار خوشنودم و با خودم می‌گويم. حالا به برخی زنان و مردان جوانی که در اين محله‌ها می‌گويند « نه، دمکراسی برای ما ساخته نشده » می‌توانيم بگوييم: چرا، ببينيند، واقعيت اينست که دمکراسی برای همه است.

SPIP | اسکلت | | نقشه ى سايت |  پيگيرى فعاليت سايت RSS 2.0